یاس ارغوان
یاس ارغوان

یاس ارغوان

لبیک یا حسین

 لبیـــــــــــک یا حسین  (ع)


نظرات 39 + ارسال نظر

خوش بحال کسایی ک برف دارن

ما امروز اولین بارونمون بود

محدثه 16 سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 20:56 http://deltangi0311.loxblog.com

ممنون آقا مجتبی که بهم سر مزنی و بیادمی

خواهش میشه محدثه خانم..

خانوم توت فرنگی سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 11:57

گاهـ ـی حجـ ـم ِ دلــــتنـگی هایـ ـم

آن قــَ ـــ ـدر زیـاد میشود

که دنیــــا

با تمام ِ وسعتش

برایـَم تنگ میشود …

دلتنــگـم …

دلتنـــــگ کسی کـــــه

گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از

حرکـت ایستـاد…

دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید…

دلتنگ ِ خود َم…

خودی که مدتهــــ ــــ ــاست گم کـرده ام ..!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 11:56

آتش زدن به یک “سرنوشت” کبریت نمی خواهد !!!
“پـــا” می خواهد
که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر
و بـــــــــروی....

خانوم توت فرنگی سه‌شنبه 2 آذر 1395 ساعت 11:55

"عشــق" لیاقـت میخواهد؛

و "عاشــق" شدن، جــرات...

همیــشه در پـیِ کســــی بـاش کـه

بـا تمـــامِ:

کاستــی ها و کمــی ها و عیــب هایـت،

حاضــر باشـد به "تـــو" عشــــق بــورزد..

و تــو را بـه همـــه ی دنیــــا نشــان بـدهــد

و بگویـــد کــه:

ایــن" تمـــــامِ دنیـــــایِ مـــن اســت..

بی پروا دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 18:08 http://slapdash.mihanblog.com

یعنی میشه منم برم کربلا

ان شا الله سال بعد همه عاشقاش برن

خانوم توت فرنگی دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 12:08

دلم میگیرد از دنیا
وقتی ادمای خوب بیشتر ضربه خوبیشان را میخورند
دلم میگیرد
وقتی میبینم
زندگی بر خلاف عقربه های ساعت میگذرد

خانوم توت فرنگی دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 12:08

ﮔﺎﻫـــﯽ …

ﻧﻤﯿﺸـــــــﻪ ﺩﺳــﺖ ﺍﺯ

ﺩﻭﺳـــــﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﯾﮑــﯽ ﺑﺮﺩﺍﺷــﺖ

ﺣــــــــــــــــــــــﺘﯽ ﻭﻗﺘــــﯽ ﺍﺯﺵ

ﺩﻟﺨــــــﻮﺭی !

زهرا خانوم دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 11:44 http://mamadivazezejon.mihanblog.com/

یک زن زیبا “چشم” را خشنود می کند و یک زن خوب “دل” را
اولی یک “جواهر” است و دومی یک “گنج” . . .


نه زمین باش و نه خاک ، که تو را خوار کنند
وانگهی ذهن تو را پر ز مردار کنند
آسمان باش که خلقی به نگاهت بخرند
وز پی دیدن تو ، سر به بالا ببرند

زهرا خانوم دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 11:44 http://mamadivazezejon.mihanblog.com/

سبقت از سایه ها به بیشتر دویدن نیست
به سوی نور که باشی سایه ها در پس تواند حتی آنگاه که ایستاده ایی . . .

زهرا خانوم دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 11:44 http://mamadivazezejon.mihanblog.com/

قطعه گم شده ای از پر پرواز کم است

یازده بار شمردیم و یکی باز کم است

این همه آب که جاریست نه اقیانوس است

عرق شرم زمین است که سرباز کم است

زهرا خانوم دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 11:43 http://mamadivazezejon.mihanblog.com/

دعا پشت دعا برای آمدنت،

گناه پشت گناه

برای نیامدنت

دل درگیر میان این دو انتخاب

کدام آخر؟

آمدنت یا نیامدنت؟!



من اصلِ انتظار تو را برده ام زِ یاد

با انتظارهای فراوانم از شما ...

زهرا خانوم دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت 11:42 http://mamadivazezejon.mihanblog.com/

اگه وجود خدا باورت بشه
خدایه نقطه میذاره زیرباورت

"یاورت "می شه.

عازم یک سفرم ،
سفری دور از خودمن تاخودم،

مدتی هست نگاهم به تماشای خداست وامیدم به خداوندی خدا

ḟεґεṧ♄⊥ℯ یکشنبه 30 آبان 1395 ساعت 10:25 http://kindgirl7564.blogfa.com/

تسلیت میگم

ممنون

مرد آمده بود چیزی بگوید
سرفه امانش نداد
.
.
.
چه می‌توانست بگوید
وقتی تمامِ فهمِ شهر از جانباز
سهمیه دانشگاه است
و اسم یک کوچه...

رخت ـ زیبای آسمانی را
خواهرم با غروربر سر کن
نه خجالت بـــــــــکش نه غمگین باش
چادرت ارزش است باورکن

بوی_زهرا ومریم و هاجر
از پرـ چادرت سرا زیر است
بشکند آن قلم که بنویسد:
"دمده گشت و دست وپاگیـــــــر" است


توی بال _فرشته ها انگار
حفظ وقت عبورمی آیی
کوری چشمهای بی عفت
مثل یک کوه نور می آیی

حفظ و پوشیده در صدف انگار
ارزش وشان خویش میدانی
با وقاری ومثل یک خورشید
پشت یک ابر_تیره میمانی

خسته ای از تمام مردم شهر
از چه رو این قدر تو غم داری؟
نکند فکر این کنی شاید
چیزی از دیگران تو کم داری !!

قدمت روی شهر جبریل
هر زمانی که راه می آیی
درشب ـ چادرت تو می تابی
مثل یک قرص ـ ماه می آیی

سمت جریان ـ آبها رفتنهنر ـ هر شناگری باشد
تو ولی باز استقامت کن
پیش رو جای بهتری باشد


پر بکش سمت اوج میدانم
که خدا با تو است در همه جا
پر بزن چادرت تو را بال است
وبدان می برد تو را بالا


در زمانی که شان وارزش جز
به دماغ ولباس وماشین نیست
توی چادربمان و ثابت کن
ارزشی واقعی زن این نیست....!!!

لایــــــــــــــــــک داشت

شقایق جمعه 28 آبان 1395 ساعت 16:45 http://shaghayegh1377.mihanblog.com

لبیک یا حسین

خانوم توت فرنگی پنج‌شنبه 27 آبان 1395 ساعت 14:20

امشب افتــاده به جانـــم تب یادت ، چه کنم؟
من نــدارم به غم هجر تـــو عادت ، چه کنم؟

روزگــاریست که دیــــوانه و بیمــــار توأم
مانــده ام گر تــو نیایی به عیادت ، چه کنم؟

هر دری بـــود زدم تا تــو بمانی ، که نشـد
گر مرا نیست به وصل تو سعادت ، چه کنم؟

عمر و جانم به فدایت همه ، ای دوست بگو
با چنین وسوسه ی عرض ارادت ، چه کنم؟

تا به دل مهر تو برجاست ، تو را می طلبم
دوست دارم که شوم وفق مرادت ، چه کنم؟

خانوم توت فرنگی پنج‌شنبه 27 آبان 1395 ساعت 14:19

ﺁﺧﺮﺵ درد دلت،
در به درت ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ !

مهره ی مار ﮐﺴﻲ ،
ﮐﻮﺭ ﻭ کرﺕ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ !

ﻋﺸﻖ ،
ﻳﮏ ﺷﻴﺸﻪ ﻱ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩﺳﺖ ,
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﮐُﻬﻨﻪ ﺷﻮﺩ ،
مست ترت ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ .

ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺩﻱ ،
ﺑﻪ ﺗﻮ ﺑَﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮔَﺸﺖ ..

خانوم توت فرنگی پنج‌شنبه 27 آبان 1395 ساعت 14:17

در قبرم هستم…
خوابیده ام به پهلوی راست،
گوش چسبانده ام به خاک،
منتظر شنیدن گام هایت…
فاتحه بهانه است…
فقط بیا…

خانوم توت فرنگی پنج‌شنبه 27 آبان 1395 ساعت 14:15

روزگــــار در تقـــدیر من نبودنِ تـــ ـــــو را نوشته است
و مـــ ـــن اینجا

اشکـــهایم را نثار لحـــظه های نبودنت میکنم

تا شاید تقــــدیر

طورِ دیگری رقم بخورد

همانطور که قولش را به دلـــــ ـــم داده بودم...

خانوم توت فرنگی پنج‌شنبه 27 آبان 1395 ساعت 14:14

هر که گوید او منم او من نشد

خوشه ی او لایق خرمن نشد

من مشو از من بشو تا من شوی

خوشه شو تا لایق خرمن شوی

مولانا

خانوم توت فرنگی پنج‌شنبه 27 آبان 1395 ساعت 14:13

برای بعضـــی دردها نه میتوان گریــــــه کَــرد...

نه میتوان فریــــــآد زد :

برای بعضـــی دردها

فقـــط میتوان

نگــــاه کَرد

و بی صـــــدا شکست . ...

مهرسا چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:46

ای امام عابدان شب زنده دار،غم فراق علقمه و عاشورا،
چگونه بر پیکر تب دارت نهیب میزد،
آن زمان که در ابتدای اسارتت،
زخم های گلگون قدم هایت را به شمارش نشستی....

----------------------------------------------
داغ یک دشت شهید و غم یک دشت اسیر
این همه بار گران بر تن بیمار من است...

السلام علیک یا علی بن الحسین زین العابدین(ع)

مهرسا چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:46

پدر آرامش دنیا، پدر فرزند أعطینا
پدر خون خدا اما، پسر مجنون پسر لیلا
به کم قانع نبود اکبر، لبالب گشت از دلبر
به یکدیگر رسید آخر، لب رود و لب دریا
پسر دور از پدر می‌شد، مهیّای خطر می‌شد
پدر هی پیرتر می‌شد، پسر می‌بُرد دلها را
پسر زخمی، پدر افتاد، پسر در خون، پدر جان داد
پسر ناله، پدر فریاد، میان هلهله، غوغا
پسر از زخم آکنده، پسر هر سو پراکنده
پدر چون مرغ پرکنده، از این صحرا به آن صحرا
که دیده این‌چنین گیسو،چنین زخمی شود پهلو؟
وخاک آلوده تر از او ،به غیر از چادر زهرا(س)...

یاعلی اکبر لیلا(ع)...

مهرسا چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:46

یـا حـسین! بــزرگی تـــو فــــراتر از آن بـــود کــه در هــــزار و چــند صــد سـال قـــبل بــماند. یــا حســین! بــزرگی تـو گـــل زیـبایی شـــد که در کـــربلا رویــید و عــــطر خـــوش آن هـــمه قـــرنها را فـــرا گـــرفت و مـا عــاشـقـان تـو، حــالا بـعد از قــرنها بـــزرگی ات را پـاس مـی داریم کــوچک و بـــزرگ . . .

مهرسا چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:45

هر کوچه ای به بند تلاطم کشد مرا
دیوار و درب سوخته ای می کشد مرا

با جرعه های آب دلم پاره می شود
با دیدن سه ساله ای آواره می شود

شش ماهه ای به عالم غم می برد مرا
دردانه ای به نوکریش می خرد مرا

انگار روضه ای به دلم دم گرفته است
بغضی هزار ساله گلویم گرفته است ...

مهرسا چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:42

خداوندا قسم میخورم دیگر نگویم اللهم ارزقنا شفاعه الحسین....
باید بگوییم اللهم ارزقنا زیاره الحسین....
از شما چه پنهون هر چشمی که به دیدار نایل شود طعم
شفاعت را نیز میچشد...
السلام علی الحسین و زوار الحسین

مهرسا چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:42

آقـاجـونـم،یـا ثـارالله

م‍ـونـده ع‍ـقـده تـو دلـم
ایـن بـارم نـشـد بــرم
هـر کـی رو دیـدم مـیـگـفـت
اربـعـیـن مـســافـرم

عـشـقـه،بـاز مـنـو جـا گ‍ـذاشـتـی
عـشـقـه،بـا مـن نـکـردی آشـتـی
عـشـقـه،لابــد دوســم نـداشـتـی

نشد برم هعییی

مهرسا چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:41

حسین خدای احساس و منطق هم که باشد
نمیتوانست درک کند در راه علقمه تا قتلگاه چه بر سر عباس آمد
شیرخواره ام از خون خود سیراب شد
شرمنده نباش
دیگر آب نمیخواهد اینقدر سر علقمه سرگردان نباش
فدای دستان بلندت یا ساقی در لب دریا تشنه لب

مهرسا چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:41

اربعین در راه است......

حال و روزم بد بهم میریزد آقا مدتیست......

نقل هر مجلس شده ویزای رفتن تا عراق.....

::

مهرسا چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:40

حسین جان من سرباز راهت
ای نفسهایم به فدایت
چشمانم به فدای نیم نگاهت
گلوی من سند غلامی در اختیارت
من منتظرم تا مهدی بیاید...
التماس دعا

محتاجم به دعا

مهرسا چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت 19:40 http://aamm2326.blogfa.com

بعدازتو آب،معنی دریاشدن نداشت/گُم بوددرخجالت وپیداشدن نداشت
/بی بوی رویت ای مهِ یکتای هاشمی/شب مانده بود وجرأتِ فرداشدن نداشت/جانبازی ورشادت وعشقت اگر نبود/امُّ البنین،تصوّر زهرا شدن نداشت/از علقمه رسیدی ومشکت پُرآب بود/کارَت که کاش ختمِ به اینجا شدن نداشت/از پشتِ سربه سوی تو تیری روانه شد/زیراکه باتو قدرتِ همپا شدن نداشت/تیری دگر زِچلّه گذشت وبه مشک خورد/مشکل گشا !دگر گِرهَت واشدن نداشت/زهرا رسیدو باده ی تو غرقِ یاس شد/جام از دو دست فاطمه..شیداشدن نداشت؟
صلی الله علیک یا ابوالفضل العباس ..

یا امام رضا...

خودت از حال دل همه خبر داری
مدد

امام حسین
کمکت میکنه شک نکن

یاسمینا چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت 15:17

اگر نشانی‌اَم‌ را بپُرسند،


می‌گویم‌:


تمام‌ پیاده‌روهای‌ جهان‌!


اگر گُذرنامه‌ بخواهند،


چشمان‌ تو را نشانشان‌ می‌دهم‌ !


می‌دانم‌ که‌ سفر کردن‌ به‌ دیارِ چشمانت‌،


حق‌ طبیعی‌ تمام‌ مَردُم‌ دُنیاست‌

یاسمینا چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت 15:17

در عشق باید


درد دوری کشید


غم یار خورد


ترس رقیب داشت


و زیر بار این همه له شد،


خوشه ی دست نخورده ی انگور زیباست


اما مست نمی کند... !

خانوم توت فرنگی سه‌شنبه 18 آبان 1395 ساعت 11:46

جهان

آهنگی بیش نیست

و ما همه

زیر و بم آن هستیم ...

خانوم توت فرنگی سه‌شنبه 18 آبان 1395 ساعت 11:46

تلفیق دو عطر ... زندگی یعنی این

لبخند دو چتر ... زندگی یعنی این

پاییز برای عشق فصل خوبی ست

نقطه سرخط.

زندگی یعنی این!

خانوم توت فرنگی سه‌شنبه 18 آبان 1395 ساعت 11:45

صلی الله علیک یا أبا عبدالله

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد