یاس ارغوان
یاس ارغوان

یاس ارغوان

خدا


خدایا

با تو که باشم تمام دورها نزدیکند و ناممکن ها ممکن !

♥ لبخند خدا ♥

بر تل خاکی نشسته بودم که خدا آمد و کنارم نشست گفت: مگر کودک شده ای که با خاک بازی میکنی؟
گفتم: نه ولی از بازی آدمهایت خسته شدم همان هایی که حس میکنند هنوز خاکم و روح تو در من دمیده نشده من با این خاک بازی میکنم تا آدمهایت را بازی ندهم ...
♥ خدا خندید ♥
پرسیدم: خدا چرا از آتش نیستم تا هرکه قصد بازی داشت را بسوزانم؟
خدا اما ساکت بودگویا از من دلخور شده بود...
گفت: تو را از خاک آفریدم تا بسازی نه بسوزانی،
تو از خاک از عنصری برتر ساختم،
از خاک ساختم که با آب گل شوی و زندگی ببخشی،
از خاک که اگر آتشت بزنن باز هم زندگی میکنی،
با خاک ساختمت تا با باد برقصی،
تو را ازخاک ساختم تا اگر هزار بار آتش و آب و باد تو را بازی داد تو برخیزی سر بر آوری در قلبت دانه عشق بکاری و رشد دهی و از میوه شیرینش لذت ببری تو از خاکی و به خاکی بودنت ببال.....
و من هیچ نداشتم برای گفتن به ♥ خدا ♥...


ﻗﻞ ﻫﻮ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺣﺪ ...


إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا

الهی فقط به امید تو...

ﻫﯿﭽﮑــــﺲ ﻧﻔﻬﻤـﯿــــــــــــــــــــــــــﺪ
ﺧـــــــــــــــﺪﺍﻭﻧﺪ ﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻓـــــــﺮﯾﺎﺩ!
ﻣﯿﺰﻧﺪ؛

ﻗﻞ ﻫﻮ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺣﺪ ...




مرد ماهی گیر

مردی کنار ساحل دریا قدم می زد که صحنه جالب توجهی رو دید،


مرد ماهیگیری کمی آن سو تر در قایق کوچکش مشغول ماهیگیری بود،


او ماهی های کوچک را نگه می داشت و ماهی های بزرگتر را داخل آب دریا می انداخت.


بالاخره کنجکاوی مرد بر او چیره شد جلو رفت و پرسید :


چرا ماهیهای کوچک را نگه می داری و ماهیهای بزرگتر را دوباره به آب می اندازی؟ ؟ماهیگیر جواب داد: 


واقعا دلم نمی خواهد این کار را بکنم ولی چاره ای ندارم چرا که "ماهیتابه ی من کوچک است"


اگر ماهیتابه ی بزرگتری داشتم آنها را نیز به خانه می بردم.!!!!!


**گاهی مانیز مانند این ماهیگیر شانسهای بزرگ زندگی را،فرصتهای خوب و رویایی که خداوند


 در اختیار ما قرارمی دهد را با بی درایتی از دست می دهیم و این تنها تقصیر خود ماست**

هنوز به دیدار خدا می روند ...


فروغ فرخزاد
هنوز به دیدار خدا می روند ... 
خدا همین جاست ، نیازی به سفر نیست !
خدا همان گنجشکی است که صبح برای تو می خواند ،خدا در دستان مردی است که نابینایی رااز خیابان رد می کتد ،
خدا در اتومبیل پسری است که
مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد ،
خدا در جمله ی " عجب شانسی آوردم"است !!
خدا خیلی وقت است که اسباب کشی کرده و آمده نزدیک من و تو!!
خدا کنار کودکی است که می خواهداز فروشگاه شکلات بدزد !!
خدا کنارساعت کوک شده ی توست، که می گذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی!!
از انسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند و یک عکس با روبان مشکی ، از تولدت تا آن روبان مشکی ، چقدر خدا را دیدی ؟!
خدا را 7 بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم زدی ؟
خدا همین جاست ، نه فقط در عربستان!
خدا زبان مادری تو را می فهمد ، نه فقط عربی را !
خدایا دوستت دارم و دوستانم را به تو میسپارم که لحظه ای غم نبینند...