دیدی نانوا چطور خمیر نان سنگک را پهن می کند و درون تنور می گذارد...
چه اتفاقی می افتد؟! خمیر به سنگها می چسبد!
اما نان هرچه پخته تر می شود، از سنگها جدا می شود...
حکایت آدم ها همین است؛
سختیهای این دنیا، حرارت تنور است...
و این سختی هاست که انسان را پخته تر می کنند...
و هر چه انسان پخته تر می شود سنگ کمتری بخود می گیرد...
سنگها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من، خانه من، کارخانه من....
آنوقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!
خوشا به حال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته می شود که به هیچ سنگی نمی چسبد!
تو در زندگی به چه چسبیده ای؟!
گاهی دلم از هر چه ادم هست میگیرد
گاهی دلم دو کلمه حرف مهربانانه میخواهد
نه به شکل دوستت دارم یا نه به شکل بی تو میمیرم
نه....!
ساده باشد....
مثل دلتنگ نباش .... فردا روز دیگریست ......!
بهشت می تواند
کسی باشد که دوستش داری،
کسی که دوستش داری
می تواند
بهشت باشد
و مهم نیست
اگر
غروب ها
به جای نهر های شیر و عسل
با قرصی نان تازه به خانه بیاید
خعلی ممنون بابت حضورت...وبت خعلی جالبه داداش با افتخار لینک شدی..فقط شرطش دو چیزه..1:وبت به روز باشه2:به منم مرتب سربزنی ..چون من مرتب به لینکام سرمیزنم..
سرعت آهو 90 کیلومتر در ساعت است در حالی که سرعت سریعترین شیر 57 کیلومتر در ساعت است .
در اغلب موارد آهو طعمه ی شیر می شود
چرا ؟؟؟
.
.
.
آهو در حال فرار ایمان دارد که شکار شیر است و در مقایسه با شیر ضعیف تر است.
ترس او از شکار شدن باعث می شود که برای سنجش فاصله اش با شیر مدام به پشت سر نگاه کند
که به همین خاطرسرعتش بسیار کم می شود تا جایی که شیر می تواند به او برسد!!!
اگر آهو به پشت سرش نگاه نکند طعمه ی شیر نمی شود!
اگر آهو به سرعت خود ایمان داشت همانگونه که شیر به نیرویش ایمان دارد هیچگاه طعمه ی شیر نمی شود !
این قصه ی خیلی از ما آدم ها هم هست.
اگر به خودمون ایمان نداشته باشیم
و در طول زندگی همه اش به پشت سر نگاه کنیم
و به مرور خاطرات گذشته مون بپردازیم
این میشه که از زندگیمون عقب می مونیم و آینده رو هم از دست میدیم.
میگویند به زن نباید بال و پر داد…..میپرد
اما زنان فقط پرواز های عاشقانه را دوست دارند ( بی دلیل نمیپرند)
میگویند به زن نگویید دوستت دارم….خودش را میگیرد
اما زنان فقط دستان عشقشان را میگیرند و میگویند دوستشان دارند
میگویند نباید به زنان توجه زیاد کرد… خودشان را گم میکنند
اما زنان وقتی گم میشوند که عشقشان بی توجهی کند..
دیدی نانوا چطور خمیر نان سنگک را پهن می کند و درون تنور می گذارد...
چه اتفاقی می افتد؟! خمیر به سنگها می چسبد!
اما نان هرچه پخته تر می شود، از سنگها جدا می شود...
حکایت آدم ها همین است؛
سختیهای این دنیا، حرارت تنور است...
و این سختی هاست که انسان را پخته تر می کنند...
و هر چه انسان پخته تر می شود سنگ کمتری بخود می گیرد...
سنگها تعلقات دنیایی هستند...
ماشین من، خانه من، کارخانه من....
آنوقت که قرار است نان را از تنور خارج کنند سنگها را از آن می گیرند!
خوشا به حال آنکه در تنور دنیا آنقدر پخته می شود که به هیچ سنگی نمی چسبد!
تو در زندگی به چه چسبیده ای؟!
سنگ وجود تو کدام است؟
با معنی و زیبا بود.
سلام.
ممنون بابت نظرای قشنگت.
فرا رسیدن ماه محرم رو تسلیت عرض میکنم!
حرفی نیست...
خودم سکوتت را معنی می کنم
کاش می فهمیدی گاهی همین نگاه سردت...
روی زمستان را هم کم می کند
روزهای سختی رو میگذرونم
وقتی که نیستی همه چیز تنگ می شود
نفسم
دنیایم
دلم !
گاهی دلم از هر چه ادم هست میگیرد
گاهی دلم دو کلمه حرف مهربانانه میخواهد
نه به شکل دوستت دارم یا نه به شکل بی تو میمیرم
نه....!
ساده باشد....
مثل دلتنگ نباش .... فردا روز دیگریست ......!
فردا روز دیگریست
خیلی روی آدمها حساب نکنید ؛خدا هم تمام خواسته ء بندگانش را اجابت نمی کند،،،،چه برسد به انسان ها......
خدا
می دانی بن بست دنیا کجاست؛ جائی که نه حق فراموشی داری نه توان خواستن ....
دقیقا..
مترسک اینقدر دستانت را باز نکن ؛اینجا کسی تو را در آغوش نمی گیرد.
داستان از آنجا شروع شد؛که گفت:با تو میمانم تا آخر دنیا ، راست میگفت : او که رفت دنیایم تمام شد.
بهشت می تواند
کسی باشد که دوستش داری،
کسی که دوستش داری
می تواند
بهشت باشد
و مهم نیست
اگر
غروب ها
به جای نهر های شیر و عسل
با قرصی نان تازه به خانه بیاید
دلتنگـــــــی
خیـــــــــابان شلــــــــــوغی استـــ
که تـــــــــــو در میــــــــــانه اش ایستــــــــــاده باشی
ببینی می آینـــــــــــد
ببینی می رونـــــــــد
و تو همچنــــــــــــان
ایستــــــــــــاده باشی !
خعلی ممنون بابت حضورت
...وبت خعلی جالبه داداش با افتخار لینک شدی..فقط شرطش دو چیزه..1:وبت به روز باشه2:به منم مرتب سربزنی ..چون من مرتب به لینکام سرمیزنم..
ساکت نیستم ؛ لبهایم هم نسوخته است …
فقط تمام من تاول زده از آشی که نخورده ام !
تقصیر من نیست
تقصیر معلم فارسیمه که به من یاد نداد “من” با هر “تو”یی “ما” نمیشه
بگذارکه شیطنت عشق...
چشمتن تورابه عریانی خویش بگشاید...
کوری رابه خاطر ارمش تحمل نکن..
دکترشریعتی
تحمل کن
پیش از آنی که به چشمان تو عادت بکنم
باید ای دوست به هجران تو عادت بکنم
یا نباید به سرآغاز تو نزدیک شوم
یا از آغاز به پایان تو عادت بکنم
بهتر آن است که چشم از تو بپوشم انگار
تا به چشمان پشیمان تو عادت بکنم . . .
دردهایت را دورت نچین که دیوارشوند،
زیرپایت بچین که پله شوند...
هیچوقت نگران فردایت نباش،
خدای دیروز و امروزت، فرداهم هست...
آری فردا هم هست
سرعت آهو 90 کیلومتر در ساعت است در حالی که سرعت سریعترین شیر 57 کیلومتر در ساعت است .
در اغلب موارد آهو طعمه ی شیر می شود
چرا ؟؟؟
.
.
.
آهو در حال فرار ایمان دارد که شکار شیر است و در مقایسه با شیر ضعیف تر است.
ترس او از شکار شدن باعث می شود که برای سنجش فاصله اش با شیر مدام به پشت سر نگاه کند
که به همین خاطرسرعتش بسیار کم می شود تا جایی که شیر می تواند به او برسد!!!
اگر آهو به پشت سرش نگاه نکند طعمه ی شیر نمی شود!
اگر آهو به سرعت خود ایمان داشت همانگونه که شیر به نیرویش ایمان دارد هیچگاه طعمه ی شیر نمی شود !
این قصه ی خیلی از ما آدم ها هم هست.
اگر به خودمون ایمان نداشته باشیم
و در طول زندگی همه اش به پشت سر نگاه کنیم
و به مرور خاطرات گذشته مون بپردازیم
این میشه که از زندگیمون عقب می مونیم و آینده رو هم از دست میدیم.
کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی نه حاشیه ای از یاد رفتنی
سلام!ممنونم از حضورتون....
از کوروش بزرگ پرسیدند:
چرا زنان شما پوشش سر ندارند
کوروش فرمود:
پوشش بانوی سرزمین من , "پلک های مردان" سرزمینم است.
میگویند به زن نباید بال و پر داد…..میپرد
اما زنان فقط پرواز های عاشقانه را دوست دارند ( بی دلیل نمیپرند)
میگویند به زن نگویید دوستت دارم….خودش را میگیرد
اما زنان فقط دستان عشقشان را میگیرند و میگویند دوستشان دارند
میگویند نباید به زنان توجه زیاد کرد… خودشان را گم میکنند
اما زنان وقتی گم میشوند که عشقشان بی توجهی کند..
خدایـــا ...!
اگر روزی فراموش کردم خدای بزرگی دارم ...
تو فراموش نکن که بنده کوچکی داری ...
با نوازشی و یا شاید تلنگری
آرام وجودت را ، همراهیت را ،
مهربانی و بزرگی ات را برایم یادآوری کن ...
ﻣﻦ ﺗﻤـــــﺎﻡ ﺷــــــــﻌﺮﻫﺎﯾﻢﺭﺍ
ﺩﺭ ﻭﺻــــــــﻒ ﻧﯿﺎﻣﺪﻧﺖ ﺳـــــــــــــﺮﻭﺩﻩ ﺍﻡ !
ﻭ ﺍﮔﺮ ﯾــــــــــﮏ ﺭﻭﺯ ﻧﺎﮔﻬـــــــــــﺎﻥ ﻧﺎﺑﺎﻭﺭﻧﻪ ﺳــــــــﺮ ﺑﺮﺳﯽ
...
ﺩﺳـــــــــﺖ ﺧﺎﻟﯽ , ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ
ﺍﺯ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﺳﺘﻌﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺩﺍﺩ !
ﻧﻘــــــﺎﺵ ﻣﯿﺸﻮﻡ
ﺗﺎ ﺍﺑﺪﯾﺖ ﻧﻘﺶ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﺭﺍ
ﺑﺮ ﻣﯿﻠﻪ ﻫﺎﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﻗﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿـــــــﺎ
ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺸﯿﺪ...
سلام سلام ببخشین یه چن روزی نبودم مرسی گلم وبم اومدی دستت درد نکنه
موضوع وبلاگت چیه؟؟؟؟
فقط یه سوال فکر منو مشغولیده
آدم وﻗﺘﯽ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻋﻄﺮ رو ﺑﻮ ﻣﯿﮑﻨﻪ دﯾﮕﻪ ﺷﺎﻣﻪ اش ﺑﻮی ، ﻋﻄﺮ ﺑﻬﺘﺮ دﯾﮕﻪ ای رو ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻧﻤﯿﺪه
.
.
.
.آدﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ چندین ﻧﻔﺮ می پره ﻫﻢ دﯾﮕﻪ ﻋﺸﻖُ ﺗﺸﺨﯿﺺ ﻧﻤﯿﺪه!!!
اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند...
دیگر گوسفند نمی درند به نی چوپان دل می سپارند و گریه میکنند...
نوشته هایم را میخوانی و
میگویی چه زیبا....
به راستی....!
درد های آدم زیبایی دارد....؟
درد اشک دارد.همییییین