یه دختری رو خاک ویرونه نشسته
رفته تو فکر باباشو چشماشو بسته
از آدما خسته شده دلش شکسته
از بس که گریه کرده اون صداش گرفته
تنگه دلش، دلش برا باباش گرفته
عمه زیر بازوهاشو یواش گرفته
موی سپیدش رو با روسریش پوشونده
آستینشو تاروی انگشتاش کشونده
با این کارش هستی زینب و سوزونده
عالی بوددددددددددد
چند وقت پیش کنار دریا بودم خم شدم و ریگی را برداشتم به سمت دریا پرت کردم
بعد با خودم فکر کردم حتما سنگ کنار ریگ امشب نبودنش را حس خواهد کرد
شاید هم دلتنگش شود...............
چرا نشود؟؟!!
مگر سنگ ها دل ندارند...؟؟!!!!
من که می گویم تمام آفریده های خدا دل دارند......
و من.................................
یک سجده و یک تشکر به تو بدهکارم خدای من.........................
برای حسی که تو قلبم به من بخشیدی..................................
دل من جای چیزهای قشنگه جای حس های خوب.
دل من از هر درد و ناراحتی کینه تو دلش نمی سازه.
دل من همه چیزو به تو (خدا) واگذار می کنه.
و من بابت داشتن این هدیه ی بزرگ ازت ممنونم خدای من.................
ممنونم خدای من
خیعلی عالی بود
تشکر

خعلی خوب بود....
خوش به حال ماهی ها
تکلیفشان معلوم است
هوایی که می شوند ، می میرند
ماهی ها خوبند..یکیشو من دارم نمیزارم بمیره
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر ، نامه رسان من و توست
گوش کن ، با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
چه حکایت عجیبی است هوای پاییز
تنها را تنها تر می کند و عاشق را عاشق تر . . .
دقیقا
مزرعه که درو شد کلاغ هم رفت
بیچاره مترسک احساسش را به کسی سپرده بود
که برای نیازش “تنهاییش” را پر کرده بود . . .
سلام بر حسین سید و سالار شهیدان و یاران باوفایش. آن اصحاب شهادت طلبش که مصداق واقعی آگاهی و ایمان و شجاعت و فداکاری بودند، چه آنهایی که در رکابش به فیض شهادت رسیدند و چه آنهایی که پیش از عاشورا شهید شدند.
باور کن ساده نیست
گذشتن از کسی که گذشته ات را ساخته …
باور دارم...
قرار شد بروی با شتاب برگردی
قرار بود که با مشک آب برگردی
شبیه رود به صحرا زدی عمو جانم
نبینم اینکه شبیه سراب برگردی....
یا عباس.........
بر روی شــن، جز ردپای ســـرخ خــنـجر نیست
جز نـــغمههایی مانده از آوای پــــرپـــــر نیستآن ســــو:…
اونور منتظرتم با مرام
ببخش آقا متین.نتم خراب بود میهن بلاگ نمیومد..جبران میکنم.
آقایی
گنجشک به آتش نزدیک می شد و بر می گشت. پرسیدند: چه می کنی ؟
گفت در این نزدیکی چشمه ای هست و من نوکــم را پر از آب میکنم و روی
آتش میریزم. گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که می آوری بسیار زیاد
است و این فایده ای ندارد. گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،
اما هنگامی که خداوند پرسید زمانی که دوستت در آتش می سوخت چه
میکردی؟ پاسخ میدهم: هر آنچه از من بر می آمد ..
یکی میگفت:
زندگی دو قسمت دارد
قبل از کربلا
و بعد از کربلا...
یکی دیگه در جوابش گفت:
اگر کربلا اسم زمان بود یا مکان
درست بود این تمثیل
اما چه بگوییم که کربلا نه اسم زمان است و نه اسم مکان
کربلا خیمه ایست به وسعت تاریخ، که همه ی زمان ها و مکان ها را در برگرفته است...
زندگی ما که سهل است
حیات را در برگرفته است
اگر از من می پرسید...
زندگی ها دو دسته اند
آنها که در کربلا جا گرفته اند
و آنها که بیرون از کربلا خیمه زده اند...
قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملک فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (9)
امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشتهاى در آسمانها و زمین نیست مگر این که مىخواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند.
شعرزیباوپرمحتوایی بود.
ممنون ازحضورپر رنگتون
التماس دعای فراوان
التماس دعا دوست شاد من
سلام خیلی شعرش قشنگ بود
التماس دعا
سلام.
ممنونم از حضورت مجتبی عزیز!
خواهش
همیشه سخت ترین نقش نمایش
به بهترین بازیگر تعلق دارد
شاکی سختی های دنیا نباش
شاید تو بهترین بازیگر خدا باشی . . .
شاید
با کسی باش که “تو” را بخواهد
نه کسی که تو را “هم” بخواهد . . .
پچ ِ پچ ِ باران را می شنوی؟
عاشقانه هایش را برای تو فرستاده ست!
گاه در کوچه می رقصد و پای کوبی می کند!
گاه شیشه ی ِ پنجره ی ِ اتاقت را می نوازد…
و برای قدم زدن، می خواندت
برخیز و خویش را از غمی که تا مرگ ِ احساس می بردت، رها ساز
خیس شو در بارانی که روحت را طراوات می دهد
باران، همه بهانه است
موهبتی ست از سوی ِ خدا
گاه، خدا نیز بهانه می کند
و مست می شود
برای بارش ِبوسه هایش
و تا آغوش بکشد تو را
از همه ی ِ آن لرزه گناهانی که سبب ِ اندوهت می شوند
آری، سروده ام را بگذار به حساب ِ تب و هذیان
اما باور دار که
آغوش ِ او بسیار بزرگ است ... . . .
پاییز برگشته
حتما برگی افتادنش را فراموش کرده بود
آن قدر ها مهربان هست
به خاطر یکی هم از سفر باز گردد
هــوآ خوب بــآشد یــآ نـه
فرقی نمی کنـد
بـه هــوآی ﺗــــــﻮ نفس می کشم
به منم یه سر بزن
چشم آقا........
حر" کن مرا که جان من از شرم پر شده
من را که راه نیست به جمع "حبیب" ها...
به جای جای دلم جای پای توست حسین/
خوشم که حنجره ام نینوای توست حسین/
هزارچشمه ی اشکم اگر دهندبه چشم/
خدا گواه هست که وقف عزای تو ست حسین..
وقف توست جان من
تا بال و پر عشق به جانم دادند /
در وادی عاشقان مکانم دادند
گفتم که کجاست کعبه اهل ولا /
درگاه حسین را نشانم دادند....
حسین جانم
تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست
از قیام تو پیام تو عیان است هنوز
همه ماه است محرم ، همه جا کرب و بلاست
در جهان موج جهاد تو روان است هنوز . . .
آغاز محرم و ایام سوگواری حسینی تسلیت باد.......
زیبا بود
کیلومترها حرف دارم...
اما.... ؛
من در سکوت...،
رکورد خدا را هم شکسته ام.......... !
رکورد خدا را هم شکسته ام.......... !
برخورد حسین با حر
برخورد خداست با ما...
گناه را که ندید می گیرد هیچ
تحویلمان هم می گیرد عجیب!
گوش پاره
گوش بی گوشواره
دختره می ناله
لالایی بابا...
عمه میدونه
دختره گریونه و
خعلی پریشونه
تو خرابه ها...
ک نیمه شب بهانهی دلبر گرفت و بعد
قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد
اما نیامده ز سفر مهربان او
یعنی دوباره هم دل دختر گرفت و بعد
آنقدر لاله ریخت به راه مسافرش
تا خواب او تجلی باور گرفت و بعد
آخر رسید از سفر، اما سر پدر
سر را چقدر غمزده در بر گرفت و بعد
گرد و غبار از رخ مهمان مهربان
با اشک چشم و گوشهی معجر گرفت و بعد
انگار خوب او خبر از ماجرا نداشت
طفلک سراغی از علی اصغر گرفت و بعد
از روزهای بی کسی اش گفت با پدر
یعنی نبرد بغض و گلو در گرفت و بعد:
خورشید من به مغرب گودال رفتی و
باران تیر و نیزه و خنجر گرفت و بعد
معراج رفتی از دل گودال قتلگاه
نیزه سر تو را به روی سر گرفت و بعد
دلتنگ بود دخترت و سنگ ِ کینه ای
بوسه ز چهره و لب و حنجر گرفت و بعد
...
اما دوباره فرصت جبران رسیده بود
یک بوسه آه از لب پرپر گرفت و بعد
جان داد در مقابل چشمان عمه اش
با بال های زخمی خود پر گرفت و بعد ...