در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان
انگشتان دست خود را از دست داد.
وقتی کودک پدر خود را دید با چشمانی آکنده از درد
از او پرسید:پدر انگشتان من کی دوباره رشد می کنند؟
مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست
سخنی بگوید،به سمت ماشین خود بازگشت و
شروع کرد به لگد مال کردن ماشین
و با این عمل کل ماشین را از بین برد و ناگهان
چشمش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد
"بابا دوست دارم"
بسیار زیبا....................
ممنونم![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
نیلا جون واقعا عالی بود متنت دمت جیزززززززززز
وای چه بد الانه اسمونم به زمین بیاد دست بچه دست نمیشه که
نوچ نمیشه![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/126.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/126.png)
خیلی با مفهوم بود....
آیا نظرات من به دست شما نمیرسه دوباره؟