گاهگاهی که دلم میگیرد
میگویم: به کجا باید رفت؟
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
به دیاری که پر از دیوار است؟
حس تنهای درونم گوید:
بشکن دیواری که درونت داری؛
چه سوالی داری؟
تو " خدا را داری "
و خدا اول و آخر با توست.
کاش آسمان میدانست درد من چیست .
کاش میدانست نیاز من چیست.
کاش میدانست به یک قطره باران نیز قانعم.
کاش آسمان میدانست درد منی که همان کویر خشک و بی جانم چیست.
دلم مثل کویر از محبت و عشق خشک و بی جان است.
دلتنگ آسمان نباش ،
بهانه گیر باران نشو...
خزان فصل ها را پس نزن بانگاهت ؛
طفلی ، دل خورشیدی اش می شکند به قهر !
یک بار هم که شده همراه شو ... با زمستان
با سکوت برفی
با ترس شیرین لغزیدن،
روی سرسره یخی کودک سر خوش همسایه ... !
رنگ دلت را عوض کن ،
سوی نگاهت را
عطر احساست را
شاید به شکرانه اش کمی... فقط کمی باران ،
ببارد بر سر کویر دلتنــگی هایت ... !
دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست
مرا شاد میکند و لبخند را به دنیایم هدیه میکند
حتی این روزها گاهی پرواز میکنم
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم …
خدایش قشنگه با این متن حال کردم
♡
♡
♡
♡
گاهـــــی با دویـــــدن
برای رسیـــــدن به کســـــی
نفســــــــــے برای ماندن
درکنـــــار او نخواهــــــــــے داشت
پس با کســــــــــی بمان
که نصـــــف راه را بہ سمتت دویـــــده باشـــــد
نگاه میکنم نمی بینم
چشم مرا هوای تو پر کرده
گوش می کنم نمی شنوم
گوش مرا صدای تو پر کرده
ای چشم من بدون تو نابینا
ای گوش من بدون تو ناشنوا
با من بمان همیشه بمان بامن
اگه یه نفر ازت پرسیدچقدر دوستم داری؟
بگو:اندازه ای که هستی
اگه گفت تا کی دوستم داری؟
بگو: وقتی که هستی
اگه گفت چقدر بهم اطمینان داری؟
بگو: همون قدر که خودت بهم اطمینان میدی تا بدونه تا
زمانی با ارزشه که به ارزشهات احترام بگذاره....
فکر می کردم قهرمانها چهار شانه و ورزشکارند...
فکر می کردم قهرمان باید با هیولا بجنگد...
روزی او را دیــــدم...
نه چهار شانه بود و نه ورزشکار....
نه جرات مقابله با هیولا داشت و نه توانش را...
اما قلبی بی نهایت بزرگ و قامتی برافراشته داشت...
او یک قهـــرمان بود...
چون نامه ی اعمال مرا پیچیدند بردند به میزان عمل سنجیدند بیش از همه کس گناه ما بود ولی آن را به محبت علی بخشیدند عیدتان مبارک
یــک صندلی خــالی ..
یــک تابلو انتــــظار ..
کفشهایی کـــه هی جفت میشوند … ..
و نگاه یـــخ زده ای در قاب پنجره خــــــالی ..
این است حــال و هوای امـــروزم ..
اگـــــــــــــــــــر احوالم را بپرسی
عالی
با خـــــــدایت حـرف بزن
بخنـد
درد و دل کن
اشک بریز
برایش ناز کن
خــــــــدا، خریدار بنده اش هســـــت
هر جـور کـــه بیــــایی دوستت دارد.
سه شنبه 7 مهر 1394 04:53 ب.ظ
ساده که باشی
همه چیز خوبه
خودت
غمت
مشکلت
غصه ات
هوای شهرت
ادم های اطرافت
حتی دشمنت
ادم ساده که باشی
برایت فرقی نمیکند تجمل چیست
که قیمت تویتا لندکروز چند است
فلان مدل بنز چند ایربگ دارد
مهم نیست
نیاوران کجاست
رستوران چینی ها
غذای گران قیمتش چیست
ساده که باشی
همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود
همیشه لبخند بر لب داری
بر لب جدول کنار خیابان ها راه میروی
زیرباران دهانت راباز میکنی تا قطره قطرهاب باران را بنوشی
ادم برفی که درست میکنی
شال گردنت را به او میبخشی
ساده که باشی همین
که بدانی قیمت نون بربری و لواش چند است کافیست
نیاز به غذای چینی نیست
ابگوشتم خوب است
ساده که باشی
ادم های ساده را دوست داری
که بوی ناب ادم میدهند
ااااپمممم

باشه محبوبه خانم





زندگی سه چیز بیشتر نیست
به اجبار به دنیا اومدن
با غم زیستن
با ارزو مردن
گاهگاهی که دلم میگیرد
میگویم: به کجا باید رفت؟
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
به دیاری که پر از دیوار است؟
حس تنهای درونم گوید:
بشکن دیواری که درونت داری؛
چه سوالی داری؟
تو " خدا را داری "
و خدا اول و آخر با توست.
اپ شدم اغا مجتبی
باش میام

بیــشتـریـن ضــربــه هـــا،
همیشه واسه بهــتـریـن آدمـــا بوده !
واسـه خــــــوبــــــیـ هاتــــون ،
حـــد بــــزاریــــد !!
ممنون از حضورتون
خواااااااهش
لعنت به اون کســــی که
وقتـــــی بهــــش محبـــت می کنــــی …
خیــــال می کنــــه بهـــش احتیـــاج داری
دقیقا درسته
اینکه می گویند : ادعایی نیست
خودش کم ادعایی نیست …
نگذار هرکسی از راه رسید با
ساز دلت تمرین نوازندگی کند... !
ﺩﻟـــﺖ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺖ !!!!!!!!! ﺳـــــــــﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﺑـــــــــــﺎﻻ !.!.!.! ""
ﺗﻼﻓﯽ ﻧﮑﻦ،
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻧﺰﻥ،
ﺷﺮﻣﮕﯿﻦ ﻧﺒﺎﺵ"""
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ :
ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ !!!!؟؟؟
ﮔﻮﺷﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﯿﺰ ﺍﺳﺖ
ﻣﺒﺎﺩﺍ :
ﺩﻝ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﺪﺍﺭﺕ
ﺑﻮﺩ ﺯﺧﻤﯽ ﮐﻨﯽ
ﻣﺒﺎﺩﺍ :
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺎﺩﯾﺶ، ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺑﻮﺩ…
ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ
ﺑﻐﻀﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻦ، ﺭﻧﺠﺖ ﺭﺍﭘﻨﻬﺎﻥ ﺗﺮ !.!.!.! زمین گرد است !!!!
وهمین....!
زندگی قافیه اش شیدایی ست
بیت بیتش همه ابری و
پراز، تنهایی ست
زندگی شاعر شب های کمی طولانی
گاه طوفانی و
گاهی بخدا، سرد وخشن ...
بارانی ست
زندگی عاطفه هایش مث بیرنگی ها
تب وتندی کلامش، شعر دلتنگی ها
زندگی وصله ی ناجور تن گرم زمین
درفرازی ونشیبی ،
که شده سهم من وما وُهمین!
عالیییییییییییییییییی بود واقعا قشنگ بود
چه روانشناس خوبی است ؛ سیگار !
از تو که عصبانی ام !
آرام ، آرام ، آرامم می کند . . .
چقدر دور شده ام
از آن روز های خوب
چقدر
دلتنگ و بی تاب شده ام
برای داشتن تو
بی تو
انگار هر روز بیشتر
از دیروز میمیرم . . . آه
! “ تو ” تا به کی قرار است
اینهمه غرقت شوم
بی احساس . . . !
غریبی من از زندگی در غربت نیست
از تنهایی نیست
از بی کسی هم نیست
غریبی من از این است که از نزدیک ترین هایم دورم
و به دورترین هایم نزدیک...
عـــــــــــاشقانه هایم تـــــمامی ندارد! وقتی …
” تـــــــــــــــو ” بـــــهــــترین “اتــــفـاق” زندگــــــی ام هــستـــی…
کــــاش جایــــی برویــــم …!
تابلویــــی داشـتــــه باشـــــد ..
کــــه رویــــش خـــــدا نـوشتــــه باشـــد :
پــــــایــــــان تمــــــــام دلتنگـــی هــــــا …………!
بچه که بودیم بستنی هایمان را گاز میزدند...غوغا به پا میکردیم ...
چه بیهوده بزرگ شدیم...
روحمان را گاز میزنند... اما فقط لبخند میزنیم ....
نسلی هستیم که....
وقتی حوصله مون سر میره...
با احساسات همدیگه بازی می کنیم....!!!؟
البته آدمای پستش

به خدا تلخی تلخ,تلخ تر از هر قهوه تلخی,تلخ تر از هر نگاه سردی...
اما
اما من تلخ بودن هایت را,نبودن هایت را مثل همان قهوه تلخی که نمی دانم دوست دارم یا نه...؟
دوست می دارم...
سرت را ب دیوار تکیه نده عمرم..♥..
به غیـــــــــ♥ــــــــرت شانه هایم بر میخورد.♥.!
کاش آسمان میدانست درد من چیست .
کاش میدانست نیاز من چیست.
کاش میدانست به یک قطره باران نیز قانعم.
کاش آسمان میدانست درد منی که همان کویر خشک و بی جانم چیست.
دلم مثل کویر از محبت و عشق خشک و بی جان است.
دود سیگار چاره کار نیست
چله زمستان هم که باشد پنجره ها را باز می گذارم چهار طاق
عمیق تر هم پک بزنی آینه می شوم رو به رویت
خشک می شوم از سرما اما جایی نمی روم
گاهی باید بدون پک زدن فقط بنشینم و نگاه کنم که سیگارم چگونه می سوزد
شاید آخر فهمیدم چه لذتی می بری از تماشای سوختن من
شاید آخر قانع شدم
میسووووزم

مرگ ، مُردن نیست
و مرگ ، تنها نفس نکشیدن نیست
من مردگان بی شماری را دیده ام
که راه می رفتند
حرف می زدند
سیگار می کشیدند
و خیس از باران انتظار و تنهایی را درک می کردند
سکوت شب را دوست دارم،
چون همهمه ی دروغ را در دامنش ندارد......
سیاه است!
سیاه،سیاه...♥...
حقیقت محض!؟!
خیـــــــــــلی سختــــــــــــــــــــه!؟!
زیر اوار کسی بمونی،
که قرار بود........
تکیه گاهت باشه!؟!
نابود کنندس

خیانت کرده است و میگوید کو نشانم بده.....
اخه لعنتی مگر جای بوسه میماند.....
واقعا

کلافه ام شبیه کرمی که ;
نمیداند
ماهی را از زندگی رها کند یا ...
گنجشک را از مرگ ...!
عین من

امروز در خیابان مردی ک عطر تو را زده بود
از کنارم رد شد.....
و این ینی،
قتل غیر عمد!!!!!!
حکمشم قصاصه




خدایااااااااااا پر از دردم
الهی.....
باران
ببار و بشور غبار دلی را که مدتهاست کسی یادش نمیکند!
ولی مبادا سمت خاطراتمان بروی...
که من فقط با مرور خاطراتمان زنده ام...
ما با برد عاشق نشدیم
که با باخت فارغ شیم
ببازیم هم باز
عاشقیم...
هیچ چیز ادم راتااین حد نمیسوزاند که
اگر دوستت داشت نمیرفت
ای آشنا!!
میان خاطرات بی شمارمان
به بودنت ادامه بده
از اولین آغوش هزار شب هم که بگذرد
باز ستاره بی قرارُ
مهتاب بی قرارُ
این دل بی قرار است.
گاهی
نمیشه دست از دوست داشتن برداشت
حتی وقتی خیلی ازش دلخوری !
دلتنگ آسمان نباش ،
بهانه گیر باران نشو...
خزان فصل ها را پس نزن بانگاهت ؛
طفلی ، دل خورشیدی اش می شکند به قهر !
یک بار هم که شده همراه شو ... با زمستان
با سکوت برفی
با ترس شیرین لغزیدن،
روی سرسره یخی کودک سر خوش همسایه ... !
رنگ دلت را عوض کن ،
سوی نگاهت را
عطر احساست را
شاید به شکرانه اش کمی... فقط کمی باران ،
ببارد بر سر کویر دلتنــگی هایت ... !
شاید...سپاس

صحبت از پژمردن یک برگ نیست....
دست خون آلود را ...در پیش چشم خلق پنهان میکنند...
هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا....
آنچه این نامردان با جان انسان میکنند....
صحبت از پژمردن یک برگ نیست....
فرض کن...
مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست...
فرض کن....
یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست....
فرض کن...
جنگل بیابان بود از روز نخست...
در کویری سوت و کور....
در میان مردمی با این مصیبت ها صبور....
صحبت از مرگ محبت ...
مرگ عشق...
گفتگو از مرگ انسانیت است...
"فریدون مشیری"
در میان گلها عطر یادت را می بویم …
آسمانی تر از آنی که به نوشتن درآیی !
دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست
مرا شاد میکند و لبخند را به دنیایم هدیه میکند
حتی این روزها گاهی پرواز میکنم
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم …
خدایش قشنگه با این متن حال کردم
♡
♡
♡
♡
گاهـــــی با دویـــــدن
برای رسیـــــدن به کســـــی
نفســــــــــے برای ماندن
درکنـــــار او نخواهــــــــــے داشت
پس با کســــــــــی بمان
که نصـــــف راه را بہ سمتت دویـــــده باشـــــد
خ زیباست

ملسی


نگاه میکنم نمی بینم
چشم مرا هوای تو پر کرده
گوش می کنم نمی شنوم
گوش مرا صدای تو پر کرده
ای چشم من بدون تو نابینا
ای گوش من بدون تو ناشنوا
با من بمان همیشه بمان بامن
وزن می کند خود را هر روز...
بر روی ترازوی یک کودک خیابانی...
مردی که خوب می دانست...
هشتاد کیلوست...
اگه یه نفر ازت پرسیدچقدر دوستم داری؟
بگو:اندازه ای که هستی
اگه گفت تا کی دوستم داری؟
بگو: وقتی که هستی
اگه گفت چقدر بهم اطمینان داری؟
بگو: همون قدر که خودت بهم اطمینان میدی تا بدونه تا
زمانی با ارزشه که به ارزشهات احترام بگذاره....
دست بردار پطروس!!!
بگذار دنیا را آب ببرد....
در دنیایی که اقیانوس آرام به دنبال آرامش می گردد....
سد هم بسازی...
فقط مشق بچه ها را زیاد میکنی...!؟
یک سیب به زمین افتاد و "همه" مفهموم جاذبه را فهمیدند...
هزاران انسان به زمین افتاد
"هیچکس"
مفهوم "انسانیت" را درک نکرد...!!؟؟؟
راستی پستت عاااااااالی بود آفرین به این انتخاب زیبا
نظر لطفتونه نادیا خانم

ما زن ها....
گذشت را خوب بلدیم!
گذشت از بدی ها...
تهمت ها...
اشتباهات...
گذشت از اخم ها...
از داد ها...
زیر آبی رفتن ها...
اما...
این ظاهر ماست؛...
وقتی دیدید گذشتیم بدونید از شما مرد ها گذشتیم!!!؟
ساکت و آروم.....
ما زن های وفا دار همونطور که محکم میمونیم،
محکم هم میریم...!!؟
دیدی وقتی دستت رو با کاغذ میبری اذیتت میکنه،
میسوزه و از فکرت بیرون نمیره...؟!
اما مثلا وقتی با چاقو میبری بعد چند دقیقه فراموش میکنی....!
در واقع کاغذ از چاقو برنده تر نیست....
فقط
تو انتظار آسیب دیدن از کاغذ رو...
نداشتی...!!؟
همین..
دلم کسی را میخواهد که به چشم هایم گوش کند
کسی که نگاهم را در باغچه ی خانه اش بکارد
و هر روز به بوته های تشنه ی احساسم آب دهد
کسی که از نگاهم بخواند که امروز هوای دلم
آفتابی است یا ابری و سرد
کسی که بداند بعد از هر بار دیدنش باز هم قلبم
به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه می تپد
کسی که دلم هر روز برایش تنگ میشود
دلم کسی را میخواهد که شبیه هیچکس نباشد ...
کمی مهربان تر باش لطفا!!!....
برای شانه ام سنگین است.....
این سرسنگینی ها.....
هیچوقت وارد گذشته هیچ ادمی نشو
و زیرو رویش نکن
حتی عزیزترینت
زیباترین باغچه را هم که بیل بزنی
حداقل ی کرم توش پیدا میکنی..
فکر می کردم قهرمانها چهار شانه و ورزشکارند...
فکر می کردم قهرمان باید با هیولا بجنگد...
روزی او را دیــــدم...
نه چهار شانه بود و نه ورزشکار....
نه جرات مقابله با هیولا داشت و نه توانش را...
اما قلبی بی نهایت بزرگ و قامتی برافراشته داشت...
او یک قهـــرمان بود...
ﻣﻦ ﻧــﻪ ﺣـــﻮﺻِـﻠﻪ ﺍﯾﻨــﻮ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺨــﻮﺍﻡ ﺧﻮﺩﻣﻮ
ﻭﺍﺳﻪ ﮐَﺴﯽ ﺛﺎﺑِــﺖ ﮐﻨــﻢ !!
ﻧﻪ ﭘِﯿﮕﯿـــﺮ ﺍﯾﻨــﻢ ﺑﺒﯿﻨــﻢ ﺑَﺮﺩﺍﺷـــﺖ ﺑَﻘﯿـــﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯿـــﻪ !!
ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﺣَـــﺮﻑ ﺩﻳﮕـــﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﭼِﺸـــﻢ ﻛﺴـــﻰ
ﻧﻴـــﻮﻣﺪﻡ . . .
ﻛﻪ ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﺣﺮﻑ ﺩﻳﮕـــﺮﺍﻥ
ﺑﺨـــﻮﺍﻡ ﺍﺯ ﭼِﺸــﻢ ﻛﺴـــﻰ ﺑﻴﻮﻓﺘـــﻢ ..!
ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻨﻢ ...
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺩﺭﮐﻢ ﮐﻦ
ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﯽ ﺷﺮ ﮐﻢ ﮐﻦ...
به سلامتی اون لحظه ای که از همه دنیا دلت گرفته.....
نه کسی رو داری باهاش دردودل کنی....
نه دلت میخواد کسی رو ناراحت کنی...
سکوت میکنی و تو دلت میگی : باشه..اینم میگذره...
لیلی گفت :
دستهایم پل است.پلی ک مرا به تو میرساند.
بیا و از این پل بگذر.
مجنون گفت :
اما من از این پل گذشته ام.انکه می پرد دیگر به پل نیاز ندارد...