پیرمردی هر روز تو محله می دید پسرکی با کفش های پاره و پای برهنه با توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کند،روزی رفت ی کتانی نو خرید و اومد و به پسرک گفت بیا این کفشا رو بپوش…
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟! پیرمرد لبش را گزید و گفت نه! پسرک گفت پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم که کفش ندارم…
در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه می داند ؟
شاید
امروز نیز روز مبادا باشد !
مـــــن
رازی را پنهان نکرده ام!
قلبم کتابی است ...
که خواندنش برای تو آسان است.
مـــــن
همواره تاریخ قلبم را می نگارم؛
از روزی که در آن
به تو عاشق شدم !
آرامـشِ تمام غزلها ، مرا ببخـش...
رنجانده ام اگرکه دلت را مرا ببخش
مقـصود و مقصد شعـرم فقط تویی
زیباترین ترانه ی دنیا مرا ببخش
دلگیر میشوی و ، دمی دم نمیزنی
سنگِ صبورِاین شب یلدا مرا ببخش
شرمنده ام که کام تو را تلخ میکنم
ای ماهرویِ صادق و زیبا مرا ببخش
من عاشقانه دوست دارمت ، فقط همین
این را قبول میکنی آیا ؟ مرا ببخش...
عشق من..
تو مردانه پای من بمان..
من پای دنیایمان میمانم..
تو بخند
من دنیا را می خندانم
تو بنشین
من عشق را به دور تو می گردانم
تو فقط عاشقانه دوستم داشته باش..
تا من ..عاشقانه برایت بمیرم
گاهی بهانه ی هوسی باشم
یا پشت میله ی قفسی باشم
من راضی ام به هر چه تو میخواهی
ترجیح میدهی چه کسی باشم
؟
من خام بودمو تو پرم کردی
با اینکه از تو خاطره ام خالیست
مردی که روبرویه تو میخواند
جز یک نوار پر شده چیزی نیست
دیوار دور خانه من چینیست
دار و ندارم آنچه که میبینیست
غیر از خودت که واقعیت داری
هر آنچه دیده ام همه تزئینیست
من یوسفم که برای تماشایت
با حبس با توطئه میسازم
هر روز پیش چشم برادرها
خود را درون چاه می اندازم
من سالهای سال از این خانه
بیرون نرفته ام که تو برگردی
یک بار هم که آمده ای ما را
مهمان به قهوه ی قجری کردی
از هرشبه بدونه تو بیزارم
از وهم ها و اینهمه اِنکارم
این حرف نشانه سودا نیست
من حدس میزنم که جنون دارم
هر چه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل که مفت بخشیدم
دل من کودکی سبکسر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
او که میگفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جامش کرد فروغ فرخزاد
عشق چیره نمی شود
عشق می پرورد
عشق توان آن دارد
که در یک لحظه ، آن کند
که به رنج ، به سختی می تواند در یک عمر فراهم آورد
از این که در کنارم هستی ، بسیار شادمانم
بودنت یاریم می کند که دریابم
جهان تا کجا زیبا ست
تو شگفت انگیزی
سزاوار و دوست داشتنی
این همه را قدر بدان
نه کسی هرگز چون تو بوده
و نه کسی چون تو خواهد بود
تو یگانه ای و بدیع
و هر آنچه که از تو چنین موجود بی همتایی ساخته
در خور عشق است و تحسین
کسی را دارم....
که انقدر برایم کسی هست که
نگاهم دنبال کسی نیست
و
هزاران بار فریاد زده ام و میزنم که دیگر
کسی به چشمانم نمی آید "هرگز"
و هیچ نگاهی،
دلم را نمی لرزاند "هرگز"
تنها یک نفر هست که همانند
گنجینه ای گرانبها در دلم جای گرفته !
انسان که سهل است،
وجودش را به دنیا هم نمی دهم!
ما انسان ها مثل مداد رنگی هستیمـ
شاید رنگ مورد علاقه ی یکدیگرنباشیمـ
اما روزی برای کامل کردن نقاشی هایمانـ
دنبال هم خواهیم گشت به شرطی کهـ
همدیگر را تا حد نابودی نتراشیمـ
حالم خوب است اما
درحالت خنثی به سر میبرم!
نه خوشحالم ....
نه ناراحت...
افسرده هم نیستم !
خنثی و بیخیال
حال این روزهایم را دوست دارم
نگران نیستم
دلهره ندارم
اما یک جای ڪار میلنگد
هنوز..
درگیــــــر خودم هستم ...
♦️آنقَدَر بی تو در این
شهر خرابم که نگو
♦️آنقَدَر دوری تو داده
عذابم که نگو
♦️مثل یک پیچک غمگین
شده از رفتن تو
♦️تا بیایی همه جا در
تب و تابم ک نگو...
مرررررررررررررررررررررسی دقیقااااااااااااااااااااااااااا
لذّت دنیا،
داشتنِ کسى ست
که دوست داشتن را بلد است؛
به همین سادگى ..! ""
این روزها
گفتن دوستت دارم!
آنقدر ساده است که میشود آنرا از هر رهگذری شنید!
اما فهمش...
یکی از سخت ترین کارهای دنیاست
سخت است اما زیبا!
زیباست
برای اطمینان خاطر یک عمر زندگی
تا بفهمی و بفهمانی...
هر دوره گردی "لیلی" نیست...
هررهگذری"مجنون"...
و تو شریک زندگی هر کس نخواهی شد!
تا بفهمی و بفهمانی...
اگر کسی آمد و هم نشینت شد
در چشمانش باید
رد آسمان، رد خدا باشد
و باید برایش
از"من" گذشت
تا به
"ما" رسید......
پیرمردی هر روز تو محله می دید پسرکی با کفش های پاره و پای برهنه با توپ پلاستیکی فوتبال بازی می کند،روزی رفت ی کتانی نو خرید و اومد و به پسرک گفت بیا این کفشا رو بپوش…
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟! پیرمرد لبش را گزید و گفت نه! پسرک گفت پس دوست خدایی، چون من دیشب فقط به خدا گفتم که کفش ندارم…
(دوست خدا بودن سخت نیست…)
باران
میراث خانوادگی ما بود
.
.
کوچک که بودم…
از سقف خانه ی ما میچکید
بزرگ که شدم.
.
.
.
از ” چشمانم “
از عجایب عشق همان بس
که تنها آغوش همانی
آرامت می کند که...
دلت را آتش زده است...!!!
اما.....
گاهی خیلی زود دیر میشود.....
سیه چشمی، به کار عشق استاد،
به من درس محبت یاد می داد!
مرا از یاد برد آخر، ولی من
بجز او، عالمی را بردم از یاد!
برهوت دور نیست
جای عجیبی نیست
آن سوی کره زمین هم نیست
همین جاست برهوت!
میان ازدحام ادعاهای این آدمها
که کر میکند گوش فلک را
میان امواج این دریای کولاک
خاکستری ، سرد ، پر از وهم
برهوت همین جاست
در اعماق چشمانی تهی از عشق
به ظاهر آشنا ولی غریب و دور
در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هر چه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه می داند ؟
شاید
امروز نیز روز مبادا باشد !
کاش آدم ها یکم جرات داشتن …
گوشی رو برمیداشتن و زنگ میزدن و میگفتن :
ببین ؛ دلم واست تنگ شده ،
واسه هیچ چیز دیگه ای هم زنگ نزدم … !!!
کاش
مث آخرین روز شهریوره ..
همه ترسم اینه برع بگذره ...
دلم با نگاهش گلاویز شد ..
چشاشو یه آن بست ! پاییز شد
به دست آور دل من را چه کارت با دل مردم !
تو واجب را بجا آور رها کن مستحب ها را
گفتنی نیست،ولی "بی تو" کماکان در من،
نفسی هست،
دلی هست...
ولی جانی نیست.....
دوست داشتن زوری نیست ,اختیاری است
اداری هم نیست ,ساعات کار ندارد
شبانه روزیست..
خواب و خوراک نمیشناسد
شوخی نیست, جدی هم نیست
یک بازی ست که بلد بودن و قاعده خودش را خودش تعیین میکند
دوست داشتن یا هست یا نیست
حد وسط ندارد...
چو در بَرَم نهادمَت
به سینه می فشارمَت
تمامِ عاشقانه ام ،
خوشا به من که دارمَت
هیچ چیز سر جایش نیستــــ
نه من...
نه تو...
نه باورهایم که بدان امید بسته بودمــ
تابـــ کودکیم انگار،
سالهاستـــــ که نمیداند مقصد کجاستــــ ..
وقتی رد پای مهربانیت را
در قلب کسی باقی بگذاری همیشه بیشتر از حاضرین
حاضر خواهی بود.
حتی اگر غایب باشی.
مـــــن
رازی را پنهان نکرده ام!
قلبم کتابی است ...
که خواندنش برای تو آسان است.
مـــــن
همواره تاریخ قلبم را می نگارم؛
از روزی که در آن
به تو عاشق شدم !
دست های تو
حق من است ؛
حقم را ...
کف
دستم
بگذار ....
حالِ مَن خوب است اَمّا
با تو بهتر میشوم...
آخرین جمعه ی شهریور و،
ای کاش از مهر...
تو به فریادِ منِ عاشقِ دیوانه رسی
آرامـشِ تمام غزلها ، مرا ببخـش...
رنجانده ام اگرکه دلت را مرا ببخش
مقـصود و مقصد شعـرم فقط تویی
زیباترین ترانه ی دنیا مرا ببخش
دلگیر میشوی و ، دمی دم نمیزنی
سنگِ صبورِاین شب یلدا مرا ببخش
شرمنده ام که کام تو را تلخ میکنم
ای ماهرویِ صادق و زیبا مرا ببخش
من عاشقانه دوست دارمت ، فقط همین
این را قبول میکنی آیا ؟ مرا ببخش...
هر شب به شوق تو تمدید می شوم...
تاریخ اعتبار دلم،خنده های توست..!!
عشق من..
تو مردانه پای من بمان..
من پای دنیایمان میمانم..
تو بخند
من دنیا را می خندانم
تو بنشین
من عشق را به دور تو می گردانم
تو فقط عاشقانه دوستم داشته باش..
تا من ..عاشقانه برایت بمیرم
برای دل من
همیشه "تــو" خواهــــی ماند...
حتی اگر ..............
مخاطب تمام این نوشته هایم " او " شونــــد
سلام.
حالتون خوبه آقا مجتبی؟!
خیلی یلی ممنونم از حضور گرم و همیشگی شما.
آهنگ وبتون هم عالیه
علیک سلام
خوب نیستم.تب دارم
خواهش مهرسا جان
سلیقتون عالیه
کوچه های قدیمی
را باریک می ساختند
تا آدمها به هم نزدیکتر شوند،
حتی در یک گذر…
اکنون
چقدر آواره ایم
در این همه اتوبان سرد…
کسی می آید...
دلم میلرزد...
کسی میرود...
دلم میلرزد...
تا تو بیایی دلی نمانده است.
با من گله کردی که چرا شهر شلوغ است
از باد بپرس بوی تو را برده در این شهر
آتش عشقت به خاکستر بدل کرد آخرم
گر نداری باور از دنیای ویرانم بپرس
پرده در پرده همه خنیانگر عشق توام
شور و شوقم را از آوازی که می خوانم بپرس
در تب عشق تو می سوزد چراغ هستی ام
سوزشم را اینک از اشعار سوزانم بپرس
#حسین_منزوی
آشفته دلا ن را هوس خواب نباشد
شوری که به دریاست به مرداب نباشد
گفتم شب مهتاب بیا نازکنان گفت
آنجا که منم حاجت مهتاب نباشد
#مهدی_سهیلی
گاهی بهانه ی هوسی باشم
یا پشت میله ی قفسی باشم
من راضی ام به هر چه تو میخواهی
ترجیح میدهی چه کسی باشم
؟
من خام بودمو تو پرم کردی
با اینکه از تو خاطره ام خالیست
مردی که روبرویه تو میخواند
جز یک نوار پر شده چیزی نیست
دیوار دور خانه من چینیست
دار و ندارم آنچه که میبینیست
غیر از خودت که واقعیت داری
هر آنچه دیده ام همه تزئینیست
من یوسفم که برای تماشایت
با حبس با توطئه میسازم
هر روز پیش چشم برادرها
خود را درون چاه می اندازم
من سالهای سال از این خانه
بیرون نرفته ام که تو برگردی
یک بار هم که آمده ای ما را
مهمان به قهوه ی قجری کردی
از هرشبه بدونه تو بیزارم
از وهم ها و اینهمه اِنکارم
این حرف نشانه سودا نیست
من حدس میزنم که جنون دارم
[گل]عیدتون مبارک[گل]
ممنووووووووووووووووونمـــــبارانا جانـــــــــــــــعیدت مبارک
وای چ اهنگیــــ
نظر لطفته
شاید چشمهای ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشکهایمان شسته شوند، تا بار دیگر زندگی را با نگاه شفافتری ببینیم. / الکس تان
درسته
روزِگار حوصِلِه اَش سَر رَفته بْود! گُفت : چِه کُنَم؟! چارِه کُنَم؟! یِه چیزی بِدید پاره کُنَم! وَ بی دِرنگ ما را بِه او دادَند :|
خوشبختی چیزی خارج از فضای ذهنت نیست؛ پس درخارج ذهنت به دنبالش نگرد
یا خود خــــــــــــــــدا
خدااااا
در این روزهای عزیز براتون ارامش و صفای قلب ارزو میکنم...
ممنونم از صحبت های انرزی بخشتون
ممنووووون.چه دعای محشریخواهش سیده جون
من نمی خواهم
سایه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
من نمی خواهم
او بلغزد دور از من روی معبرها
یا بیفتد خسته و سنگین
زیر پای رهگذرها فروغ فرخزاد
من نمی خواهم
سایه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
من نمی خواهم
او بلغزد دور از من روی معبرها
یا بیفتد خسته و سنگین
زیر پای رهگذرها فروغ فرخزاد
هر چه دادم به او حلالش باد
غیر از آن دل که مفت بخشیدم
دل من کودکی سبکسر بود
خود ندانم چگونه رامش کرد
او که میگفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جامش کرد فروغ فرخزاد
اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ
بیاور
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه ی خوشبخت بنگرم فروغ فرخزاد
چ اهنگ زیبایی دارین
قابل نداره
عشق چیره نمی شود
عشق می پرورد
عشق توان آن دارد
که در یک لحظه ، آن کند
که به رنج ، به سختی می تواند در یک عمر فراهم آورد
از این که در کنارم هستی ، بسیار شادمانم
بودنت یاریم می کند که دریابم
جهان تا کجا زیبا ست
« شاعر : یوهان ولفگانگ فن گوته » ...
تو شگفت انگیزی
سزاوار و دوست داشتنی
این همه را قدر بدان
نه کسی هرگز چون تو بوده
و نه کسی چون تو خواهد بود
تو یگانه ای و بدیع
و هر آنچه که از تو چنین موجود بی همتایی ساخته
در خور عشق است و تحسین
« شاعر : پیتر مک ویلیامز » ...
کسی را دارم....
که انقدر برایم کسی هست که
نگاهم دنبال کسی نیست
و
هزاران بار فریاد زده ام و میزنم که دیگر
کسی به چشمانم نمی آید "هرگز"
و هیچ نگاهی،
دلم را نمی لرزاند "هرگز"
تنها یک نفر هست که همانند
گنجینه ای گرانبها در دلم جای گرفته !
انسان که سهل است،
وجودش را به دنیا هم نمی دهم!
سلام لاااااااااااااااایک
علیک سلام ..ممنون
ما انسان ها مثل مداد رنگی هستیمـ
شاید رنگ مورد علاقه ی یکدیگرنباشیمـ
اما روزی برای کامل کردن نقاشی هایمانـ
دنبال هم خواهیم گشت به شرطی کهـ
همدیگر را تا حد نابودی نتراشیمـ
حالم خوب است اما
درحالت خنثی به سر میبرم!
نه خوشحالم ....
نه ناراحت...
افسرده هم نیستم !
خنثی و بیخیال
حال این روزهایم را دوست دارم
نگران نیستم
دلهره ندارم
اما یک جای ڪار میلنگد
هنوز..
درگیــــــر خودم هستم ...
دلتنگی هایت را در آغوش بگیر و بخواب …
هیچکس آشفتگی ات را شانه نخواهد زد …
این جمع پر از تنهاییست ...
پست زیبایی بود(:
ممنونم ازت