ابر شدم، صدا شـدی ... شـاه شدم گـدا شدی
شعر شدم، قلم شدی .... عشق شدم، تو غم شدی
عشق من ، دریای من .... آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو .... گمشده در صدای تو
من عاشقم؛ مجنون تو .... گمگشته در بارون تو
مجنون لیلی بی خبر ... در کوچه هایت در به در
مست و پریشون و خراب .... هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت .... آروم بگیرد در دلت
من از تبار سادگی ..... بی خبر از دلدادگی
ماه شدم، ابر شدی .... اشک شدم، صبــر شدی
برف شدم، آب شدی ... قصه شدم، خواب شدی
عشق من ، دریای من .... آسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو ... گمشده در صدای تو
من عاشقم؛ مجنون تو .... گمگشته در بارون تو
مست و پریشون و خراب .... هر آرزو نقش بر آب
شاید که روزی عاقبت .... آروم بگیرد در دلت
عاشقم
اهل همین کوچه ی بن بست کناری
که توازپنجره اش پای به قلب دیوانه نهادی
توکجا؟کوچه کجا؟پنجره ی باز کجا؟
من کجا؟عشق کجا؟طاقت آغاز کجا؟
توبه لبخندونگاهی..
من دلداده به آهی..
گناه از کیست؟
ازآن پنجره ی باز؟
ازآن لحظه ی آغاز؟
ازآن چشم گنه کار؟
لحظه آغاز
با کسی رابطه ی احساسی برقرار کن که
نه تنها افتخار میکنه که تو رو داره
بلکه حاضره هر ریسکی رو بکنه
که فقط و فقط کنار تو باشه!!!
احساس را فقط آدمای با احساسی مثل شما درک میکنن..
ممنون از حضورت!!!
دلم گرفته خدایا تو دل گشایی کن
من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن
به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای
دل گرفته ما بین و دلگشایی کن