مهربانی ساده است، ساده تر از آنچه فکرش را بکنی ؛
کافی است به خودت ایمان داشته باشی و به معجزه مهر ...
کافی است به دستهایت فرمان دهی تا به جای تنبیه ،
آرام بر سر کودک سرکش کشیده شوند و موهایش را قلقلک دهند ...
کافی است به چشم هایت بیاموزی که چشم آیینه روح است ،
و عشق و مهربانی را می توان با نگاه در تمام عالم پراکند ...
کافی است به دلت یادآوری کنی همیشه دل هایی هستند
که درد امانشان را بریده و احتیاج به همدلی دارند ...
کافی است به گوشهایت یاد دهی که می توانند سنگ صبور باشند ،
حتی اگر صبوری سنگین شان کند ...
کافی است یاد بگیری انسان بودن فقط زنده بودن نیست ؛
باید زندگی کرد ،
و زندگی چیزی جز مهربانی و عشق ورزیدن به آفریده های خداوند نیست ...
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد “می شود”
و اگر نخواهد “نمی شود”
دلم هوس یک دوست قدیمی کرده
یک رفیق شش دانگ
یک آرام دل
کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده
ودیگر محک زدن وزیرو رو کردنی در کار نباشد
رفیقی که من نگویم و
او بشنود
بخندم وحجم بغض را در خنده ام ببیند
رفیقی که بگویمش برو امـــــــا
بـــــــــماند
که نرود ....
راستی خدادلم هوای دیروز را کرد
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشیداین بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد …
می شود باز هم کودک شد؟؟
دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،
اونوقت دلش میشکنه ...
تابلو نقاش را ثروتمند کرد.
شعر شاعر به چند زبان ترجمه شد.
کارگردان جایزه ها را درو کرد...
و هنوز سر همان چهارراه واکس میزند کودکی که بهترین سوژه بود...
یاکریمی دیدهای در آشیان، بیعشق بنشیند؟
تو ماه آسمان را دیدهای، رخ از نگاه عاشقان نیمهشبها بربتاباند؟
تو آیا دیدهای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟
و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟
از خورشید پرسیدی، چرا
بیمنت و با مهر میتابد؟
تو رمز عاشقی، از بال پروانه، میان شعلههای شمع، پرسیدی؟
تو آیا در شبی، با کرم شبتابی سخن گفتی
از او پرسیدهای راز هدایت، در شبی تاریک؟
قاصدکهای رها را دیدهای هرگز،
که از شرم نبود شادپیغامی،
میان کوچهها سرگشته میچرخند؟
نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی میکند
چیزی نمیخواهد
بعضیِْـِْــʘ͜͡ʘــا ✬
بٌـٌـٌٌہ خــٰٓـٓاطر ✬
عشقشـٍِـٍۅڹ یہ شهــرو بـ✬ـہ آتیــٍـٍٍٍٍٰٰٓٓش میکـٍٍـٍْشنـב بعٌـٌـٌـٌٌضــیـــِْـِْـْـʘ͜͡ʘـ ـِْـام ✬
بـ✬ـہ خاطٌـٌـٌر یــ✬ـہ
نـٍِـٍٍـٍٍٍٍٰٰٓٓو رسیـــבه
عشـقـٍِـٍشـۅنـۅ✬
بــہ آتیــش میڪـٍـٍْشنــــ
کـُـــل ِ دُنیا را هَم کـِﮧ داشتِـﮧ باشــے ..
باز هَم دِلَت میخواهَد...
بَعضــے وَقتها .. فَقَط بَعضــے وَقتها ...
بَراے یـِک لَحظِـﮧ هَم کِـﮧ شُده ...
هَمِـﮧے ِ دُنیاے یــِک نَفَر باشــے
✘دُنــــ ــیا اِنــ ـگـــار بَــــ ــدِ بـــ ــام✘
✘کَـــ ــجـــه رام!! هـــــ ــــــــه✘
✘لـ ــیــزه هَـــمـ ـــه وَره رام✘
✘لـ ـــیــزه وَلـــ ــى سَــــ ـــره پـــ ـــام✘
merci
همــــــه عـاشـــــــقا ....
چــــــشم تـــــــو چشم هــــــم مـیخـــــندن
مـــــــَن واســــــه دیـــــــدن عــِشــقــــــم
چــــــشمـــــــامــــو مــــــیبـــــندمــــــ...
مهربانی ساده است، ساده تر از آنچه فکرش را بکنی ؛

کافی است به خودت ایمان داشته باشی و به معجزه مهر ...
کافی است به دستهایت فرمان دهی تا به جای تنبیه ،
آرام بر سر کودک سرکش کشیده شوند و موهایش را قلقلک دهند ...
کافی است به چشم هایت بیاموزی که چشم آیینه روح است ،
و عشق و مهربانی را می توان با نگاه در تمام عالم پراکند ...
کافی است به دلت یادآوری کنی همیشه دل هایی هستند
که درد امانشان را بریده و احتیاج به همدلی دارند ...
کافی است به گوشهایت یاد دهی که می توانند سنگ صبور باشند ،
حتی اگر صبوری سنگین شان کند ...
کافی است یاد بگیری انسان بودن فقط زنده بودن نیست ؛
باید زندگی کرد ،
و زندگی چیزی جز مهربانی و عشق ورزیدن به آفریده های خداوند نیست ...
یه نفر یه جایی تنها روز و شب از تو می گه از تو می خونه
واسه تو می نویسه اما تو نیستی تو نمی شنوی
و نمیدونه چی میشه و همش ای کاش و ای کاش
خسته شده خدایا
فقط تو میتونی به دادش برسی
بیا و بمون کنارم واسه همیشه
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد “می شود”
و اگر نخواهد “نمی شود”
مرسی به وبم اومدیــــــ
خواهش

مــن به ↩ عــِشــْق ↪ اعتقادے ندارمـ✘
نمی خــوامـ عآشِـق شمـ ❧
چـــونـ....
❧ عآشِـق شدنـــو دوســــ ندارمـْ
هعــ
آره اینجوریاس
✘ فک نَکن ”شـِکـَسـْت” خوردم نهـ ✘
امـا " شکســت" خیلـیا رو با «چشـْم» خودم دیدم
با توام
ای لنگر تسکین!
ای تکانهای دل!
ای آرامش ساحل!
با توام
ای نور!
ای منشور!
ای تمام طیفهای آفتابی!
ای کبود ِ ارغوانی!
ای بنفشابی!
با توام ای شور، ای دلشورهی شیرین!
با توام
ای شادی غمگین!
با توام
ای غم!
غم مبهم!
ای نمیدانم!
هر چه هستی باش!
اما کاش...
نه، جز اینم آرزویی نیست:
هر چه هستی باش!
اما باش!
"قیصر امین پور"
چقدر
زندگی قشنگ می شود
وقتی کسی را داشته باشی
که پا به پای تو
دیوانگی کند!
روزها یکی پس از دیگری به پایان
می رسند...
و در پی روزها
عمر من...
خسته نباشی سرنوشت....!
می بینی؟!
دست در دستان تو
تمام راه را بیراهه رفتم
شنیدم کسی میگفت:
چشمانت را ببند!
اعتماد کن...
به قیمت تمام روزهای رفته
چشم هایــم را بستم...
اعتماد کردم...!
بهای سنگینی داشت اعتماد !
روزی...
چشمانم را باز کردم؛
چیزی به نام " عشـــــق "
در راهِ همپا شدنِ با تو
به تاراج رفته بود!
حقیقت تلخ زندگی بود..
...........@@@
............@@@@@@@@@
...............@@@@@@@@@
....................................@@
....................@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
......................@@
..................................................
@@@...............................@@@
@@@................................@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@
...@@@@@@@@@@@@@@
..................@@...@@
..................@@...@@
......................@@
......................@@
............................
...............@@@@
.............@@.......@
................@@@@@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
..............................@
بلاخره آپیدی
میام
الان لینکت میکنم...توهم منوبلینک
هــر وقت می شنــوم ، کسی با افسوس می گویـد
زنــدگی سخت است ، دلـم میخـواهــد از او بپــرسم
در مقــایـسه بــا چـی …؟
دردِ مـــن "تنهایـــی" نیســـت !
دردِ مـــن ایـــن است کـــه :
هـــر روز از "خـــودم" میپرســـم
مگـــر"خـــودش "مـــرا" انتخـــاب " نکـــرد .....
اگر دیدی
آدمی با تنهاییش
لذت می برد !
بدان راز قشنگی در دلش دارد
و اگر توانستی حریم این تنهایی را بشکنی
بدان تو از رازش قشنگتری...
اپم
سر میزنم
شماهم باافتخارلینکی
ملسی
اااااپم دوووستان
میام
سلام اگه با تبادل موافقی خبرم کن...
موافقم

اهنگ وبتووون محشرههههه
ملسی
درسته که بغض وسط خنده ها خیلی تلخه :((((
اما خنده ی از ته دل وسط گریه ام خیلی میچسبه ^__^
خیلی میچسبه


مرسی که به وبم سرزدین
زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم
دوست داشتن تــــــــــــــــــــــو …
دلهای پاک خطا نمیکنن.....
سادگی میکنن و
امروز سادگی پاکترین خطای دنیاست.....
سادگی



در کارناوال عشق، عشق بازی را
از قو یاد گرفتم زمانی که جفتش مرد
اوج گرفت و به ناگهان یک سقوط آزاد
و پایان.
شاید وفاداری همین باشد
حتما همینه
سلام ممنون که بهمون سر زدین
الهی همیشه موفق و سربلند باشین تو زندگیتون
سلام ممنون ...خواهش

همچنین شما بزرگوار
خیلی زیبا...
اپم حتما تشریف بیارید مهربان...
اونجایی که باید پیداش میکردم پیدا نکردم ...خواهش ازتون میکنم اهنگ وبتونو عوض نکنید
باش...


ممنون از اینکه اهنگی که من دوساله دنبالشم گذاشتی ...یه دنیا ممنون میشه اسمشو بگید دانلودش کنم
چرا ک نشه.میشه..
مهتاب
اینروزا زندگی مساوی با مرگه ...رویای ادما شده سوختنی ...پس نبودن بهتر از بودنه
دلم هوس یک دوست قدیمی کرده
یک رفیق شش دانگ
یک آرام دل
کسی که امتحانش را در رفاقت پس داده
ودیگر محک زدن وزیرو رو کردنی در کار نباشد
رفیقی که من نگویم و
او بشنود
بخندم وحجم بغض را در خنده ام ببیند
رفیقی که بگویمش برو امـــــــا
بـــــــــماند
که نرود ....
راستی خدادلم هوای دیروز را کرد
هوای روزهای کودکی را
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد
دلم میخواهد این بار اگر معلم گفت در دفتر نقاشی تان
هر چه میخواهید بکشیداین بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو
دلم میخواهد …
می شود باز هم کودک شد؟؟
کاش میشد
شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند.
عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند.
دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند.
و بخند که خدا هنوز ان بالا با توست.
یا خدا
دختر کوچک به مهمان گفت:میخوای عروسکهامو ببینی؟
مهمان با مهربانی جواب داد:بله.
دخترک دوید و همه ی عروسکهاشو آورد،بعضی از اونا خیلی بانمک بودن
دربین اونا
یک عروسک باربی هم بود.
مهمان از دخترک پرسید:کدومشونو بیشتر از همه دوست داری؟
... و پیش خودش فکر کرد:حتما” باربی.
اما خیلی تعجب کرد وقتی که دید
دخترک به عروسک تکه پاره ای که یک دست هم
نداشت اشاره کرد و گفت:اینو بیشتر از همه دوست دارم.
مهمان با کنجکاوی
پرسید:این که زیاد خوشگل نیست!
دخترک جواب داد:
آخه اگه منم دوستش نداشته
باشم دیگه هیشکی نیست که باهاش بازی کنه و دوستش داشته باشه ،
اونوقت دلش میشکنه ...
دلم نه عشق میخواهد نه احساسات قشنگ
نه ادعاهای بزرگ نه بزرگ های پر مدعا...
دلم یک دوست میخواهد که بشود با او حرف زد
و بعد پشیمان نشد !!!...
من چی ام..
به کرم های اطرافتان پیله نکنید!!! توهّم پروانه شدن می گیرند...
وقتی آدمهای کوچک رو برای خودمون خیلی بزرگ کنیم
هم اونها رو به اشتباه می اندازیم هم خودمون رو...
هوووم
زخم هایم به طعنه میگویند: دوستانت چقدر با نمک اند!
من چوب شورم
تابلو نقاش را ثروتمند کرد.
شعر شاعر به چند زبان ترجمه شد.
کارگردان جایزه ها را درو کرد...
و هنوز سر همان چهارراه واکس میزند کودکی که بهترین سوژه بود...
چ فیلم تلخی
زلال که باشی سنگ های کف رودخانه ات را می بینند،
بر می دارند و نشانه می روند درست به سمت خودت!!!
این است رسم دنیای امروز ما !...
به سرنوشت بگویید:
اسباب بازی هایت بی جان نیستند،آدمند،میشکنند...
آرامتر...
آرامتر..
من چِه ساده ام کِه
ُُگُمان میکنم اگر نَباشَم
دلی بَرایَم تنگ میشود...
اما
حَقیقَت این است کِه...
اگر نَباشَم، فَقَط نیستَم....
هَمیـــــن..!!!
**مخسیییی**
#خواهش الی الیی#
هـمـه گفـتـند : "او" کـه رفــت ، زنـدگی کــن !
ولـــی...
کـسـی درک نـکـرد کــه "او" ...
خـود زنــدگــی ام بــود....
آهنگی ک گذاشتین خعلی خعلی عالیه...دمتون گرم
نظر لطفتونه..
یاکریمی دیدهای در آشیان، بیعشق بنشیند؟
تو ماه آسمان را دیدهای، رخ از نگاه عاشقان نیمهشبها بربتاباند؟
تو آیا دیدهای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟
و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟
مرسی سر زدید نادیا خانم
از خورشید پرسیدی، چرا
بیمنت و با مهر میتابد؟
تو رمز عاشقی، از بال پروانه، میان شعلههای شمع، پرسیدی؟
تو آیا در شبی، با کرم شبتابی سخن گفتی
از او پرسیدهای راز هدایت، در شبی تاریک؟
قاصدکهای رها را دیدهای هرگز،
که از شرم نبود شادپیغامی،
میان کوچهها سرگشته میچرخند؟
نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی میکند
چیزی نمیخواهد
خـــــــــــدایا شکر به خاطره همهٔ دادهها و نداده هایت دادههات نعمتــــــــــ ، ندادهها هم حکـــــــــــمت ...
شکر ای خدای مهربان
پـــــــروردگارا چگـــــونه زیســــتن را به مــــن بیامـــوز
چگــــــــونه مــــــــردن را خود خواهم آموخــــت
ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ …. ﻧﮕﺬﺍﺭ ” ﺩﻟﺘﻨﮕﺶ ﺑﺎﺷﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺘﯽ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﻟﺶ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺘﻢ
واسم قابل حذم نیست :|
ولی ممنون
بگذار همه ی زندگی ام گره ی کور بخورد
دستهای “تــــــــــو” که باشد ملالی نیست…
با نگاه “تـــــــــــو”
گره از همه چیز باز میشود
حتی از دل گره خورده من!
خیلی زیباست.
نگرانم ...
پاییز که برسد
ساعت ها را عقب میکشند.
آنوقت
دلتنگی ام
یک ساعت زودتر می آید ...
نمـــــیـدانــــی ،
چه دردی دارد !
وقـــتـی …
حــــالـم…
در واژه هــا هــم نــمی گنــــجــد …!
درد دارد