«ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ» ﻋﻀﻮﯼ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﺍﺳﺖ.
ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﻓﻮﺭﺍ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ «ﻗﻠﺐ» ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻨﺪ،
ﻭﻟﯽ ﻣﻦ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ «ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ» ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺁﺩﻡ ﺍﺳﺖ؛ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺟﻠﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺮﻕ ﻣﯽﺯﻧﺪ … .
ﺣﺎﻻ ﺗﺼﻮﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﺭﻭﺯﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ «ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ» ﺁﺩﻡ ﺩﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؛
ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﻗﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ می گیرﺩ؛ ﻏﺬﺍ ﺍﺯﮔﻠﻮﯾﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ نمی رﻭﺩ؛ ﺷﺒﻬﺎ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﯽ …
ﺁﻥ ﻗﺪﺭﻣﻘﺎﻭﻣﺖ میکنی ﺗﺎﯾﮏ ﺭﻭﺯمیبینی ﺭﺍﻫﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺟﺰﺍﯾﻨﮑﻪ ؛ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺩﻭﺳﺖ داشتنت ﺭﺍبکشی ﻭﺑﯿﻧﺪﺍﺯﯼ ﺩﻭﺭ!
ﺣﺎﻻ … ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﺸﯿﺪﻩ باﺷﯽ، ﺣﺎﻟﺖ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ، ﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽﺧﻮﺍﺑﯽ،
ﺭﺍﺣﺖ ﻏﺬﺍ می خوری ﻭ ﺷﺒﻬﺎ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﺕ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﺩ . ﻭﻟﯽ …
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﯼ ﺧﺎﻟﯽ ﺍﺵ ﻫﺴﺖ ، ﺣﺘﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺗﻪﺩﻝ ﻣﯽ ﺧﻨﺪﯼ…
«دیل کارنگی»
دوتاحرفو همیشهﯾﺎﺩتون ﺑﺎﺷﻪ ...
ﻣﻮﻧﺪﻧﻲ ﺑﺎ " ﻟﮕﺪﻡ " ﻧﻤﻴﺮﻩ ...
ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻫﻢ ﺑﺎ " ﺧﻮﺍﻫﺶ " ﻧﻤﯽ ﻣﻮﻧﻪ ...! ﻭﻗﺘﯽ ﺩﻧﯿﺎﯾﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ
ﻧﻔﺮ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ,,,
ﻭ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍزه خدا ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺰﺭﮒ ....
ﻗﻤﺎﺭ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯼ !
ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻭﺩ ....
ﺩﯾﻦ ﻭ ﺩنیاﯾﺖ ﺭﺍ ﯾﮏ ﺟﺎ ﺑﺎﺧﺘﻪﺍﯼ !!!
بعضی از ما فراموش میشویم
نه برای اینکه آدم خوبی نیستیم،
بلکه به خاطر اینکه خیلی سر و صدا نمیکنیم !!!
مسافر جاده عشق شدیم
بی آنکه بدانیم مقصد کجاست
بی هدف سوار بر اسب خواستن میتازیم
بی آنکه نام آرزویمان را بدانیم
بی آنکه بدانیم آرزویمان اشتباه است یا . . .؟
هر چه که باشد باشد
دوستش می داریم این اشتباه شیرین را ...
مرسی عزیزم....لینک شدین!!!!!!!!
خـــــــــــــــــواهش

عاشق بهترینها نباش،بهترین باش تا بهترین ها عاشق تو باشند...
خـدایـ ـــــ ـا . . .
ﺣس ﺑﻮﺩﻧﺖ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﺮﯾـــ ـــ ــﻦ ﺣﺲ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ ... ﺗﻮ ڪـﮧ ﺑﺎﺷﯽ ... ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ .. ﻧـــ ــــــ ــــ ـــــﻪ !
ﻫﺮ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﺭﺍ .. ﻋﺸــ ــ ــ ـﻖ ﺍﺳﺖ !
سلام اگه با تبادل لینک موافقید بهم اطلاع بدید!!!!!!!
میسی!!!!!!!
قدم زدن در پیاده رو،
جای خالی تو ر ا به رخم می کشد...
برای همین همیشه دوست داشتم
روی جدول ها راه بروم...!
تا بـوی زلـف یار در آبـادی مـــن است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
1ای همه هستی ز تو پیدا شده خاک ضعیف از تو توانا شده
از پی توست این همه امیدو بیم. هم تو ببخشای و ببخش ای کریم
چاره ی ما ساز که بی یاوریم. گر تو برانی به که روی آوریم؟
جز در تو قبله نخواهیم ساخت. گر ننوازی تو که خواهد نواخت؟
یار شو ای مونس غم خوارگان. چاره کن ای چاره ی بیچارگان
به دستای نیاز من
نگاهی کن از اون بالا…
من این آرامش محضو؛
به تومدیونم این روزا
خدایادوستت دارم…
واسه هرچی که بخشیدی…
همیشه این توهستی که
ازم حالم روپرسیدی…
بازم چشمامو میبندم
که خوبیهاتو بشمارم.
نمیتونم... فقط میگم:
خدایادوستت دارم.
تودیدی من خطاکردم
دلم گم شد،دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده ،
به آغوش تو برگردم.
خدایا دوستت دارم.....
هنگامی که یک انسان می کُشد انسان دیگر را
می کُشد در خویشتن، انسان بودن را
افق تاریـک،
دنیا تـنگ،
نومیدی توان فرساست، می دانم!
ولیکن ره سپردن در سیاهی، رو به سوی روشنی زیباست!
زندگیست دیگر!
همیشه که همه رنگهایش جور نیست،
همه سازهایش کوک نیست!
باید یاد گرفت با هر سازش رقصید،
حتی با ناکوک ترین ناکوکش...
اصلا رنگ و رقص و ساز و کوکش را فراموش کن!
حواست باشد به این روزهایی که دیگر برنمی گردد...
به فرصت هایی که مثل باد می آیند و می روند و همیشگی نیستند،
به این سالها که به سرعت برق می گذرند....
گر نورِ عشقِ حق به دل و جانت اوفتـــد
بالله کز آفتابِ فلک خوبتـــر شوی
"دوستت دارم" را من، دلاویزترین شعرِ جهان یافته ام
این گلِ سرخِ من است
دامنی پر کن از این گل که دَهی هدیه به خلق
که بری خانه ی دشمن، که فشانی بر دوست
رازِ خوشبختیِ هر کس به پراکندنِ اوست...
مرســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــی

برگ های پاییزی
سرشار از شعور ِ درخت اند
و خاطرات ِ سه فصل را بر دوش می کشند
آرام قدم بگذار
بر چهره ی تکیده ی آن ها
این برگها حُرمت دارند...
درد ِ پاییز ،درد ِ ” دانستن ” است
آشـــــق...
از ایـــــن به بعــــد اینطــــور بنویــــس...
چونـــکه همـــــیشه ســــرش کــــلاه میــــرود...
توهمان شقایق معروف سهرابی!!!
تاتوهستی...
زندگی بایدکرد...
راه میــــــــروَم
و شَـــــــهر زیــــر پاهایَـــــم تَــمام میـــــشَــود!
تـــــــو…
هــــیــچ کُـــجا نیـــــستــی…
صبح امروز کسی گفت به من
تو چقدر تنهایی!
گفتمش در پاسخ:
تو چقدر نادانی
تن من گر تنهاست
دل من با دلهاست
دوستانی دارم که دعایم گویند
و دعاشان گویم
یادشان در دل من
قلبشان منزل من...
به سراغ من اگر می آیید
پشت هیچستانم
پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصد هایی است
که خبر می آرند از گل وا شده ی دورترین نقطه ی خاک
پشت هیچستان چتر خواهش باز است
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران به صدا می آید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیا یید که مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
هر چقدر شعر نوشتم ، که به باران نرسیم
عاقبت شعرِ شبم ، فلسفه ی باران بود .
تو که در کوچه ی باران زده ی ما :
کُنجِ لالایی مهتاب
زیرِ عطر و نفسِ سردِ اقاقی
لحظه ای می خوابی .
خبر از گمشده ی خیسِ غزلهای دلِ من ، تو نداری ؟
چِقَدَر فقر کشیده لبِ خشکِ عطشِ تو ؟
که نمِ غربتِ چشم و شَطِ طوفانیه دریایِ دلِ خسته ی من را نتوانی ؟
تو خودت ، داغِ دلِ هر نفس از بارانی .
پس کجا قدرِ شب و فلسفه ی عشقِ مرا می خوانی ؟؟
هر چقدر شعر نوشتم که به باران نرسیم :
آسمان ، قدرتِ درکش چقدر بالا بود !!!
کاش هرگز در محبت شک نبود / تک سوار مهربانی تک نبود
کاش بر لوحی که بر جان و دل است / واژه تلخ خیانت حک نبود . . .
مهربانی باغ سبزی است که از روزنه پنجره ها باید دید . مهربانم مگذار لحظه ای روزنه پنجره ها بسته شود . . .
ایمان داشته باش که کمترین مهربانی ها از ضعیفترین حافظه ها پاک نمیشوند ،
پس چگونه فراموش خواهی شد تو که پیشه ات مهربانی است . . . ؟
موج آرام نگاهت لاف دریا را شکست / از حصار شب گذشت و مرز فردا را شکست
غم بر روی شانه هایم سالها لم داده بود / مهربانیهای تو ، قندیل غمهایم شکست
خانه های جدول زندگیم را دستان مهربانت یک به یک پر کرد و رمز جدول چنین بود :
دوستم بدار . . .
واژه ی دوستت دارم برای عظمت قلب مهربانت چقدر بی درنگ است ، وقتی تو سرچشمه ی تمام خوبیهایی . . .
هیچ دانی نازنینم می توانی / راحت اسرار سعادت را بدانی
رمز خوشبختی انسان نسیت جز این / مهربانی ، مهربانی ، مهربانی . .
+ راست است ک
صاحبان دلهای حساس نمیمیرند
ناگهان
ناپدید میشوند ...*
*احمد شاملو
راسته راست

یہ وقتے ...
برداشت هاے بد
ﺁﺯﺍﺭﻡ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ!
ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ مے ﺷﺪﻡ ؛ ﺍﺯ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻫﺎ ...
ﺳﻮ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﻫﺎ ...
ھمش مے ﺗﺮﺳﯿﺪﻡ ...
کہ ...
ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﻗﻀﺎﻭﺗﻢ ﮐﻨﻨﺪ ...
ﺣﺎﻻ ﺍﻣﺎ ....
فقط ﺳﮑﻮﺕ مے کنم ؛ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻭ
ﻧﮕﺎهشان ...
ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ!
ﺗﺎﺯگے ﻫﺎ ...
ﻧﻪ ﺍﻧﺮﮊے ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩﻥ ﺩﺍﺭﻡ!
ﻧﻪ حتے ﺣﻮصلہ ﺍﺵ ﺭﺍ ...
ﻣﻦ ...
ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻃﺮﺯ ﻓﮑﺮ
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ نیستم ...!
ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮ کہ ﻫﺮ چہ ﺧﻮﺍست ...
ﺑﮕﻮید ﻭ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ کند ...
بے ﺧﯿﺎﻝ ...
هیییییس!!!
بـــــــــــــــــــــــی خیال
هـــــــــــــــــــــــــس
وقتی " تو " آرزوی من شدی...
فهمیدم...
بعضی آرزوها دورند.....
خیلی دور...
با این حال...
اگر هنوز هم " تو " را آرزو می کنم...
شــایـد...
آرزویی زیبـاتـر از تــو ســراغ ندارم
برایم در ردیف کسانی هستی که به قول نیما یوشیح:
یادت روشنم می دارد...
در میان این همه شلوغی
یک نفر باشد ک تورا بفهمد
بس است،...،،...
واقعا






ناراحتت کردم دم رفتن
خواستم که ناامید بشی از من
.
این عادلانه نیست میدونم
ازم نپرس چطور میتونم
.
یکم واسهت لازمه بیرحمی
دلیلشو حالا نمیفهمی
.
به بغض وادارم نکن انقد
این گریهها باشه برای بعد
روبروی دریا ایستاده بودیم
تو خیره به جزر و مد دریا
من خیره به جزر و مد گیسوان تو
تو دریا زده شدی
من از دریا زده…
فقـطـ چَـنــد لحـظـهـ کـِنـارم بــشـین
یـه رویــای کـوتـاهـ تــنهـا هــــمـین
تــه آرزوهــــای مـــن ایــن شُــدهــ
تـَـــهِ آرزوهــــــای مــــارو بِبیـــــن
بــرای هـمین چـنـد لـحـظـهـ ی عـُمـر
هـمــه ســهـمِ دنیــامـو از مـن بِگیــر
فقطـ ایـن یــه رویـارو بـا مــن بســاز
هَمــــه آرزوهـــامــو از مــن بـِگیــر
چنان بریدم از خودم که از هوای تو پرم...
که با نفس کشیدنم از تو شکست میخورم...
وقتی به تو فکر می کنم هر چی سیاهه سبزه
زندگی هر جور که باشه به داشتنش می ارزه
یاد تو شیرین می کنه قصه زندگی مو
با تو فراموش می کنم تموم خستگی مو
اتفاق ِ خوبِ زندگیم
بیفت …
قول می دهم جای تمام ِ دست هایِ دنیا
بگیرمت …
شـــکوه دنیـــوى ........
همچون دایره اى است بر سطح آب که لحظه به لحظه بر بزرگى آن افزوده مى شود و سپس در نهایت بزرگى هیـــــچ مى شود ...... امام على ( ع )
احسنت
صبح شد دیدار به پایان نرسید
اینجا که رسیدی مکن احساس غریبی
که این کلبه ی درویش تعلق به تو دارد
خوب بودن زیاد سخت نیست …
کافیست مهربانی کنی …
زبانت که نیش نداشته باشد و کسی را نرنجاند
همین خوبیست …
وقتی برای همه خیر بخواهی همین خوبیست …
وقتی محبتت بی منت باشد …
وقتی عشق بورزی ….
وقتی زیبایی اشخاص را ببینی ….
وقتی خوبی هایشان را ببینی
همین خوبیست …
مهم نیست که آدم ها چگونه اند
مهم نیست جواب سلامت را میدهند یا نه
تو سلام کن
سر به سر دلشان بگذار
شیطنت کن
بخند
همین خوبیست …
مهم این است که تو خوب باشی
آن ها روزی دلشان برای خوبی هایت تنگ می شود باور کن …
خوشحالم که خوشتون اومد....
امیدوارم هیچ وقت غمگین نباشید....
دنیا دنیا شادی رابرایتان ارزومندم...
از دلـــتنــگے چیزے شـنیــدہ ای؟؟
مثل این است ڪـہ دســتت را با ڪــاغـذ بریدہ باشی!!
زخمے نمــیـــزند، خونے نمــیــریزد، ولــــے . . .
میــســوزاند!
عجـــیــــــب میـســـوزانـد . . .
کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند ... !
یکی از آنها که گم میشود
دیگری محکوم به آوارگیس
. دلم تنگ است..
برای کسی که...
نمیشود.. !!
او را خواست ..
نمیشود ..!!
او را داشت ..
فقط میشود... !!!!!
سخت برای او..
دلتنگ شد....
و درحسرت آغوشش سوخت.
بعضیـــا هم هستند
آنقـــدر عزیـــز می شوند
که فکـــر نبونشان هم
تک تک
نفـــس هایت را به شمـــاره مـــی اندازند....
از بــــــــــرای امٺـــحــــــــــان ، چـــنــــــــــدی مــــــــــرا دیــــــــــوانـــــه ڪـــــن
گــــــــــر بــــــــــه از مجـــــنــــــــــون نبــــــــودم ، بــــــــــاز عــــاقــــــــــل ڪـــــن مــــــــــرا .........
مُــلک و مِــلک و مَــلَک ، همه را دوست دارم .....!!
گر در آن مُــلک ، مِــلک من باشى اى مَــلَک
فک کنم خیلی خوب میتونید درک کنید....
دلم برای یک نفر تنگ است…
نه میدانم نامش چیست…
و نه میدانم چه می کند…
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
لبخندش را هم…
فقط میدانم که باید باشد و نیست…
دلتنگ آسمان نباش ،
بهانه گیر باران نشو...
خزان فصل ها را پس نزن بانگاهت ؛
طفلی ، دل خورشیدی اش می شکند به قهر !
یک بار هم که شده همراه شو ... با زمستان
با سکوت برفی
با ترس شیرین لغزیدن،
روی سرسره یخی کودک سر خوش همسایه ... !
رنگ دلت را عوض کن ،
سوی نگاهت را
عطر احساست را
شاید به شکرانه اش کمی... فقط کمی باران ،
ببارد بر سر کویر دلتنــگی هایت ... !
مرسیییی آقا مجتبی لطف کردی عزیز [گل]
خواهشــــــــــــــــــــ
نویسنده ها “سیگار “می کشند
شاعر ها” هجران”
نقاش ها “تابلو”
زندانی ها “تنهایی”
دزدها “سرک”
… مریضها” درد”
بچه ها” قد”
و من برای کشیدن
“نفسهای تو “را انتخاب می کنم
من برای نفس کشیدن
* هوای تو * را انتخاب می کنم
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﺍﺕ
ﻣﻦ،
ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﻡ ...
ﺑﻢ ﺑﻮﺩﻡ،
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺯﻟﺰﻟﻪ!
"ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺻﺎﻟﺤﯽ
:






مرا ببر
به همان روز
همان ساعت
و همان خیابان
که تو عابر بودی و ُ
من
ناشناس.
بار دیگر
برگرد و نگاهم کن
این
آخرین تصویری ست که از خود
به یاد دارم.
گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت
سالها هست که از دیدهی من رفتی لیک
دلم از مهر تو آکنده هنوز
دفتر عمر مرا
دست ایام ورقها زده است
زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست
در خیالم اما
همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز
در قمار غم عشق
دل من بردی و با دست تهی
منم آن عاشق بازنده هنوز
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
گر که گورم بشکافند عیان میبینند
زیر خاکستر جسمم باقیست
آتشی سرکش و سوزنده هنوز
چ قشنگ..ممنون سر زدید





دل استــ دیگر خسته میشود …
بی حوصله میشــود …
از روزگار از آدمـــــــها از خــودشـــــ...!
سکوت گورستان رامیشنوى؟
دنیا ارزش دل شکستن را ندارد ...
میرسد روزی که هرگز در دسترس نخواهیم بود ...
خاک آنتن نمیدهد که نمیدهد...!
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻫﺎﯾﺖ ...
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ غصه ﻫﺎﯾﺖ...
ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻫﺮ ﭼﻪ ﮐﻪ ﺧﯿﺎﻟﺖ ﺭﺍ ﻧﺎﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮑﻨﺪ...
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﮕﻮ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯼ؟
ﭘﺲ ﺧﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ
ﻋﻤﯿﻖ ﻧﻔﺲ ﺑﮑﺶ ﻋﻤﯿﻖ
ﻋﺸﻖ ﺭﺍ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ
بودن را
ﺑﭽﺶ
ﺑﺒﯿﻦ
ﻟﻤﺲ ﮐﻦ
ﻭﺑﺎﺗﮏ ﺗﮏ ﺳﻠﻮﻟﻬﺎﯾﺖ لبخند بزن...
♡↯
قدر لحظه های باهم بودن رو خوب بدونیم
شاید فردایی نباشد...