مــ♥ـن تکـــرار نمیشوم
ولــــــی…
یـــــک روز می رسد…
یک مـــــلافه ی سفـــــید پــــــــــایان مـــــی دهد…
به مـــــ♥ـــــن…
به شیـــــطنت هایم…
به بازیـــــگوشی هـــــایم…
به خـــــــ♥ـــنده های بلـــــندم…
روزی که هـــــمه با دیـــــدن عکـــ♥ــسم بغـــــض می کنند و می گویند:
دیــــــــــوانه دلـــــــ♥ـــمان برای شـــــوخی هـــــایت تنـــ♥ــگ شد
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها
تهی از موج و سراب
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
شکوه آرزو را
بازگو کن
ندار از هیچ کس باکی ،هراسی
به هر چیزی نمیخواهی
بگو نه
اگر راه رهایی زیر سنگ است
تمام کوه ها را زیرو رو کن
وگر بشکست جام آرزویت
تلاطمهای دریا را
سبو کن ژاله اصفهانی
بانگ شادی از حریمش دور باد
هر که زاری آفرید
هر کسی لبخند را ممنوع کرد
هر که در تجلیل غم اصرار کرد
طعم شادی از حریمش دور باد
هر که درک عشق و زیبایی نداشت
هر که گل
پروانه
پرواز پرستو را ندید
هر کسی آواز را انکار کرد
شهر شادی از حریمش دور باد
هر که دیوار آفرید
هر که پلها را شکست
هر که با دلها چنان رفتار کرد
هر که انسان را چنین بیمار کرد
هر که دورش از حریم یار کرد مجتبی کاشانی
گاهی باید رد شد ، باید گذشت ؛
گاهی باید در اوج نیاز نخواست ..
گاهی باید کویر شد و با همه تشنگی
منت هیچ ابری را نکشید ..
گاهی برای بودن باید محو شد ، باید نیست شد
گاهی برای بودن ؛ باید نبود …
گاهی باید چترت را برداری و رهسپار کوچه هایی شوی
که مدت هاست هیچ رهگذری از آن عبور نکرده
گاهی باید نباشی ..
هوای روی تو دارم نمی گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می سپارندم
مگر در این شب دیر انتظار ِعاشق کش
به وعده های وصال تو زنده دارندم
غمی نمی خورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمی گذارندم هوشنگ ابتهاج
مروز از اول صبح تا همین یک ساعت پیش کلی عاشق شدم...
یک مشت عشق ناکام...!
عاشق پیر مردی شدم که داشت با زنش راه می رفت؛
حیف که پیچیدند توی خیابون اصلی و من نشنیدم که سال ها قبل
وقتی آقا پاکت نامه رو زیر در خونه هل داد تو ،چطور هل شده و فرار کرده...
عاشق مادری شدم که داشت دخترکش رو از مدرسه می آورد
و به اون می گفت:فرقی نداره معلمت توی دفترت چه یادداشتی برای من گذاشته باشه؛
اگه فقط خودم حس کنم دانش آموز خوبی بودی امروز برات جایزه می خرم...
دیگه ندیدم که چیزی خرید یا نه...
عاشق مرد رفتگر شدم که یه تیکه از گوشت ناهارش رو برای یه گربه کوچکی انداخت.
همین وقت بود که یه گربه دیگه هم اومد و من سوار تاکسی شدم
و دیگه نفهمیدم پیر مرد خودش و مهمونان ناخونده اش رو چه طوری سیر کرد...
دلم برای پیر زنی پر کشید
که برای سلامتی هر جوونی که از کنارش رد می شد یه صلوات می فرستاد؛
دلم می خواست منم از کنارش رد بشم اما دیگه رسیده بودم به درخونه خودمون...
حالا فکر می کنم بعضی حس ها با همه ی ناتمام موندنشون چقدر خوب اند...
الهی تو بخشنده ترین و زیباترینی ، گوهر اشک میخری
دل شکسته میخواهی ، و عمل بی ریا میپذیری .
ما را از گناه سبکبار کن ، و دیدگانمان را اشکبار و قلبمان را به عشق خودت گرفتار . . .
آمین
گاهی آرامش داریم، خودمان خرابش میکنیم . .
گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته هایمان میشویم. . .
گاهی حالمان خوب است اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم . . .
گاهی میشود بخشید اما با انتقام ادامه اش میدهیم . . .
گاهی میشود ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدهیم . . .
گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه میدهیم . . .
و گاهی . . . گاهی . . . گاهی . . . تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدانیم یا نمیخواهیم بدانیم. . . .
کاش بیشتر مراقب خودمان، تصمیماتمان و گاهی . . . گاهی های زندگیمان باشیم . . .
کاش یادمان نرود که فقط:
یک بار زنده ایم و زندگی میکنیم فقط یکبار!
مــ♥ـن تکـــرار نمیشوم
ولــــــی…
یـــــک روز می رسد…
یک مـــــلافه ی سفـــــید پــــــــــایان مـــــی دهد…
به مـــــ♥ـــــن…
به شیـــــطنت هایم…
به بازیـــــگوشی هـــــایم…
به خـــــــ♥ـــنده های بلـــــندم…
روزی که هـــــمه با دیـــــدن عکـــ♥ــسم بغـــــض می کنند و می گویند:
دیــــــــــوانه دلـــــــ♥ـــمان برای شـــــوخی هـــــایت تنـــ♥ــگ شد
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
من دلم می خواهد
ساعتی غرق درونم باشم!!
عاری از عاطفه ها
تهی از موج و سراب
دورتر از رفقا…
خالی از هرچه فراق!!
من نه عاشق هستم؛
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
ﺯﻣﺎﻥ ﭼﻴﺰ عجیبیست ...
ﻣﻴﺪﻭﺩ ...
ﺟﻠﻮ ﻣﻴﺮﻭﺩ ...
ﻭﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻰ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ
ﻳﺎ کهنه ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻳﺎ ﻋﻮﺽ !!!
ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻳﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻳﺎ
ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺸﺎن مشخص ﻣﻴﺸﻮﺩ !!!
ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺛﺎﺑﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ
ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﻰ ﺍﻧﺪ
و کدامشان رفتنی !!!
ﻣﻦ میخواهم
ﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ
ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ واقعی ....
ﺁﺩﻡ ﻫﺎیی ﻛﻪ ﻧﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﺪ
نه زمین...
شکوه آرزو را
بازگو کن
ندار از هیچ کس باکی ،هراسی
به هر چیزی نمیخواهی
بگو نه
اگر راه رهایی زیر سنگ است
تمام کوه ها را زیرو رو کن
وگر بشکست جام آرزویت
تلاطمهای دریا را
سبو کن ژاله اصفهانی
دلخوش کرده ام که سکوت کرده ام
سکوت شکست نیست سکوت مادر فریادهاست
و سکوت رنگ معصومیت هاست
دنیا راببین......بچه بودیم از آسمان باران می آمد
بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید
بچه بودیم درد و دل را با هزار ناله می گفتیم
همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم ،درد و دل را به صدزبان می گوییم
اما هیچ کسی نمیفهم
بانگ شادی از حریمش دور باد
هر که زاری آفرید
هر کسی لبخند را ممنوع کرد
هر که در تجلیل غم اصرار کرد
طعم شادی از حریمش دور باد
هر که درک عشق و زیبایی نداشت
هر که گل
پروانه
پرواز پرستو را ندید
هر کسی آواز را انکار کرد
شهر شادی از حریمش دور باد
هر که دیوار آفرید
هر که پلها را شکست
هر که با دلها چنان رفتار کرد
هر که انسان را چنین بیمار کرد
هر که دورش از حریم یار کرد مجتبی کاشانی
خداوندا!
اراده ام را به زمان کودکی بازگردان
همان زمان که برای یکبار ایستادن هزار بار می افتادم اما نا امید نمی شدم..
میان انسان و شرافت
رشته باریکی وجود دارد
و اسم آن قول است
بسیار زیبا مهربان..
گاهی باید رد شد ، باید گذشت ؛
گاهی باید در اوج نیاز نخواست ..
گاهی باید کویر شد و با همه تشنگی
منت هیچ ابری را نکشید ..
گاهی برای بودن باید محو شد ، باید نیست شد
گاهی برای بودن ؛ باید نبود …
گاهی باید چترت را برداری و رهسپار کوچه هایی شوی
که مدت هاست هیچ رهگذری از آن عبور نکرده
گاهی باید نباشی ..
تردید بی معناست
بین من
و....
تو.....!
بـآ مَــن عَـز مَنطِــق حَرـف نَزَــن
من اُسطورِه زِندِــگیم پآتریکـ♥ـه
حآلَم بَدِه هَر روز مَن روتَخت لَش
یِکی کِه اَز هوش رَفت
میگذَرِه این سآعَت رو دیوآر
لآغَر تَر میشِه این پآکَت تو جیبآم
••||تو زندگیت مثل فنر باش||••
❌هرچی فشار بیشتر باشه ❌
✅ ارتفاع پریدن هم بیشتر میشه ✅
✍ عآشِق ڪَردטּ نَہ بِہ پولہ نَہ بِہ زیبآیے
بسترم صدف خالی یک تنهاییست
و تو
چون مروارید
گردن آویز کسان دگری!... هوشنگ ابتهاج
هوای روی تو دارم نمی گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می سپارندم
مگر در این شب دیر انتظار ِعاشق کش
به وعده های وصال تو زنده دارندم
غمی نمی خورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمی گذارندم هوشنگ ابتهاج
روز مرد را بهت تبریک میگم مرد ارغوانی
ممنونم
عیدتون مباااااااااااااااااااااااااااااااارک
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
ممنـــــــــــــــــــــون آبجیـــــــمحبوبـــــــجان![](http://www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/125.png)
یک تحویلدار بانک میگفت:
ﭘﺴﺮ ﺑﭽﻪ ﺍﯼ ﯾﻪ ﻗﺒﺾ ﺍﻭرد تا ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ کنه، ﮔﻔﺘﻢ: ﻭقت ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺳﺎﯾﺖ ﻫﺎﺭﻭ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﯿﺎﺭ!
ﮔﻔﺖ: ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻣﻦ ﭘﺴﺮ ﮐﯿﻢ !
ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭمم ﻫﻤﯿﻨﻮ ﻣﯿﮕﯽ؟ !
ﮔﻔﺘﻢ: فرقی نمیکنه، ﺳﺎﯾﺘﻮ ﺑﺴﺘﯿﻢ ﭘﺴﺮ ﺟﺎﻥ!
رفت، ﺑﺎ ﯾﻪ ﻣﺮﺩﯼ ﺍﻭﻣﺪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ کهنه ﻭ ﭼﻬﺮﻩ ﺭﻧج دیدﻩ ای داشت،
ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺑﺎﺑﺎﺷﻪ ...
ﺑﻠﻨﺪﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻗﺼﺪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺗﺤﻮیلش ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻗﺒﺾ ﻭ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮔﻔﺘﻢ :
ﭼﺸﻢ. ﺗﻪ ﻗﺒﻀﻮ ﻣﻬﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻬﺶ ..
ﮔﺬﺍﺷﺘﻢ ﺗﻪ ﮐﺸﻮ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ ﮐﻨﻢ ...
ﭘﺴﺮﻩ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﺪﯼ ﺑﺎﺑﺎﻣﻮ ﺑﯿﺎﺭﻡ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﯽ ﻧﻪ ﺑﮕﯽ ﺑﻬﺶ و ﺑﻌﺪﺵ ﺧﻨﺪﯾﺪ ...
ﺑﺎﺑﺎﺵ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ ﺑﺮﻭ ﺟﻠﻮﯼ ﺩﺭ ﻣﻦ ﻣﯿﺎﻡ
ﺍﻭﻣﺪ ﺩﺭ ﮔﻮﺷﻢ ﮔﻔﺖ ﻣﻤﻨﻮﻧﻢ ﺍﺯﺕ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﻠﻮﯼ ﺑﭽﻢ ﺑﺰﺭﮔﻢ ﮐﺮﺩﯼ !
ﺍﺯ ﺩﯾﺪﮔﺎﻩ ﺑﭽﻪ ﭘﺪﺭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩﯾﻪ ﮐﻪ ﺣﻼﻝ ﻣﺸﮑﻼﺗﻪ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﺑﺰﺭﮒ ﺗﻮ ﺩﻧﯿﺎﺳﺖ...
ﭘــﺪﺭ است که ﺩﺭ ﮐﺘﺎﺏ ﺟﺎﻳﻲ ﻧﺪﺍﺭد ﻭ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰ ﺯﻳﺮ ﭘﺎﻳش ﻧﻴﺴﺖ ....
ﺑﻲ ﻣِﻨَﺖ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻏﺮﻳﺒﮕﻲ ﻫﺎﻳش ﻣﻲ ﮔﺬﺭد ﺗﺎ ﭘﺪﺭ ﺑﺎﺷد ...
ﻭ ﭘﺸﺖ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﻳش ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﻲﮐﻨد...
خدایا بالاتر از بهشتت چه داری؟
برای پدرم میخواهم...
مروز از اول صبح تا همین یک ساعت پیش کلی عاشق شدم...
یک مشت عشق ناکام...!
عاشق پیر مردی شدم که داشت با زنش راه می رفت؛
حیف که پیچیدند توی خیابون اصلی و من نشنیدم که سال ها قبل
وقتی آقا پاکت نامه رو زیر در خونه هل داد تو ،چطور هل شده و فرار کرده...
عاشق مادری شدم که داشت دخترکش رو از مدرسه می آورد
و به اون می گفت:فرقی نداره معلمت توی دفترت چه یادداشتی برای من گذاشته باشه؛
اگه فقط خودم حس کنم دانش آموز خوبی بودی امروز برات جایزه می خرم...
دیگه ندیدم که چیزی خرید یا نه...
عاشق مرد رفتگر شدم که یه تیکه از گوشت ناهارش رو برای یه گربه کوچکی انداخت.
همین وقت بود که یه گربه دیگه هم اومد و من سوار تاکسی شدم
و دیگه نفهمیدم پیر مرد خودش و مهمونان ناخونده اش رو چه طوری سیر کرد...
دلم برای پیر زنی پر کشید
که برای سلامتی هر جوونی که از کنارش رد می شد یه صلوات می فرستاد؛
دلم می خواست منم از کنارش رد بشم اما دیگه رسیده بودم به درخونه خودمون...
حالا فکر می کنم بعضی حس ها با همه ی ناتمام موندنشون چقدر خوب اند...
سلام مهربان..
اپم.
الهی تو بخشنده ترین و زیباترینی ، گوهر اشک میخری
دل شکسته میخواهی ، و عمل بی ریا میپذیری .
ما را از گناه سبکبار کن ، و دیدگانمان را اشکبار و قلبمان را به عشق خودت گرفتار . . .
آمین
آمــــــــــــــــــــــــین![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
کار دستم داده
این دست و دلبازی
دیگر تو حکم کن!
من ...
دلم را باخته ام.
عالی بود داداش مجتبی
ممنوووون آبجی سایگلی
ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯﯾﻪ!
ﺍﮔﻪ ﺷﺒﯿﻪ "ﻋﮑﺴﺎﺕ"
ﻧﯿﺴﺘﯽ، ﻋﯿﺒﯽ ﻧﺪﺍﺭﻩ ...
ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺷﺒﯿﻪ "ﺣﺮﻓﺎﺕ" ﺑﺎﺵ ...
مرد باش نامرد بودن خیلی راحته!
گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت ترش میکنیم . . .
گاهی آرامش داریم، خودمان خرابش میکنیم . .
گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته هایمان میشویم. . .
گاهی حالمان خوب است اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم . . .
گاهی میشود بخشید اما با انتقام ادامه اش میدهیم . . .
گاهی میشود ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدهیم . . .
گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه میدهیم . . .
و گاهی . . . گاهی . . . گاهی . . . تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدانیم یا نمیخواهیم بدانیم. . . .
کاش بیشتر مراقب خودمان، تصمیماتمان و گاهی . . . گاهی های زندگیمان باشیم . . .
کاش یادمان نرود که فقط:
یک بار زنده ایم و زندگی میکنیم فقط یکبار!
زیباست:)
خدافظتون:)
ممنونم(:
خدابهمراهت(: