هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگر چه دستانش از ابتذال شکنندهتر بود
هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینیست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی افزون باشد
جُستن ، یافتن
و آنگاه به اختیار برگزیدن
و از خویشتنِ خویش
بارویی پیافکندن
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا، حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم...
دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم
روشنی بخشم میان جمع و خود تنها بسوزم
شمع باشم اشک برخاکستر پروانه ریزم
یا سمندر گردم و در شعله بی پروا بسوزم
لاله ای تنها شوم در دامن صحرا برویم
کوه آتش گردم و در حسرت دریا بسوزم
ماه گردم در شب تار سیه روزان بتابم
شعله ی آهی شوم خود را ز سر تا پا بسوزم
اشک شبنم باشم و بر گونه ی گلها بلغزم
برق لبخندی شوم در غنچه ی لبها بسوزم
یا ز همت پر بسایم بر ثریا همچو عنقا
یا بسازم آنقدر با آتش دل تا بسوزم
شبیه اشتباه آمدن
گفت برمى گردم
و رفت
و همه ى پل هاى پشت سرش را ویران کرد
همه مى دانستند دیگر باز نمى گردد
اما بازگشت
بى هیچ پلى در راه
او مسیر مخفى یادها را مى دانست .. !
وقتی یه موضوع، میشه گذشته..
یادآوری و تکرارش اصلا خوب نیست
حتی اگه خوبی باشه!
چون اگه در زمان حال ،
بد باشیم و یاد خوبی گذشته بیوفتیم
باز دردامون بیشتر میشه
و یا برعکسش؛ اگه حال دلمون خوب بود
با گفتن گذشته کاممون رو تلخ نکنیم.
اگه خواستی تکیه بدی
نه به چهره ها اعتماد کن
نه به زبون ها
اما به دو تا چیز میشه تکیه کرد
یکی مرام و مردونگی
دومی ایمان و خداباوری
بامرام؛ نمک میشناسه
با ایمان ظلم نمیکنه
به خدا اعتماد کن…
وقتی نیرویت کم است،
وقتی تردیدها به تو هجوم می آورند
به او اعتماد کن،وقتی به سادگی به خدا اعتماد کنی..
اعتمادت بزرگترین سرمایه ی توست…
مثل روزنامهها، اول همه را سر کار میگذارند
بعد آگهی استخدام میزنند
بچههای وظیفه، یا شاعر شدهاند یا خواننده!
خدا را شکر در خانه ما، کسی بیکار نیست
یکی فرم پر میکند، یکی احکام میخواند
یکی به سرعت پیر میشود
و آن یکی مدام نق میزند:
مردهشور ریختت را ببرد
چرا از خرمشهر، سالم برگشتی؟ اکبر اکسیر
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ! اکبر اکسیر
ازآجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است ! اکبر اکسیر
دل تنگم!
دل تنگِ خیلی چیزها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت!
دل تنگم
دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی
دل تنگ این همه نبودن ها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست
دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست
و تمام هست هایی که نیست!
حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد!!
دل تنگ تر نیز خواهم شد
می رسد روزی که بگویم:
دلم برای آن روزها ی دل تنگی تنگ شده!!
هرگز از مرگ نهراسیدهام
اگر چه دستانش از ابتذال شکنندهتر بود
هراسِ من ــ باری ــ همه از مردن در سرزمینیست
که مزدِ گورکن
از بهای آزادیِ آدمی افزون باشد
جُستن ، یافتن
و آنگاه به اختیار برگزیدن
و از خویشتنِ خویش
بارویی پیافکندن
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیشتر باشد
حاشا، حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم...
احمد شاملو
ای جدایی تو بهترین بهانه گریستن
بی تو من به اوج حسرتی نگفتنی رسیده ام
ای نوازش تو بهترین امید زیستن
در کنار تو
من ز اوج لذتی نگفتنی گذشته ام
فریدون مشیری
دوست دارم شمع باشم در دل شبها بسوزم
روشنی بخشم میان جمع و خود تنها بسوزم
شمع باشم اشک برخاکستر پروانه ریزم
یا سمندر گردم و در شعله بی پروا بسوزم
لاله ای تنها شوم در دامن صحرا برویم
کوه آتش گردم و در حسرت دریا بسوزم
ماه گردم در شب تار سیه روزان بتابم
شعله ی آهی شوم خود را ز سر تا پا بسوزم
اشک شبنم باشم و بر گونه ی گلها بلغزم
برق لبخندی شوم در غنچه ی لبها بسوزم
یا ز همت پر بسایم بر ثریا همچو عنقا
یا بسازم آنقدر با آتش دل تا بسوزم
علی اکبر دلفی
رفتن هم حرف عجیبى است؛
شبیه اشتباه آمدن
گفت برمى گردم
و رفت
و همه ى پل هاى پشت سرش را ویران کرد
همه مى دانستند دیگر باز نمى گردد
اما بازگشت
بى هیچ پلى در راه
او مسیر مخفى یادها را مى دانست .. !
ما همیشه صداهای بلند را میشنویم
پررنگ ها را میبینیم
وسخت ها را میخواهیم
غافل ازینکه خوبها بی صدا می آیند
بی رنگ می مانندو آسان می رود
وقتی یه موضوع، میشه گذشته..
یادآوری و تکرارش اصلا خوب نیست
حتی اگه خوبی باشه!
چون اگه در زمان حال ،
بد باشیم و یاد خوبی گذشته بیوفتیم
باز دردامون بیشتر میشه
و یا برعکسش؛ اگه حال دلمون خوب بود
با گفتن گذشته کاممون رو تلخ نکنیم.
اگه خواستی تکیه بدی
نه به چهره ها اعتماد کن
نه به زبون ها
اما به دو تا چیز میشه تکیه کرد
یکی مرام و مردونگی
دومی ایمان و خداباوری
بامرام؛ نمک میشناسه
با ایمان ظلم نمیکنه
اولین قدم تعیین کننده اخرین قدم است
پس مواظب اولین قدمت باش ،
من هیچگاه به کسانی که
خودشان را دوست ندارند و
به من می گویند دوستت دارم اعتماد نخواهم کرد.
یک ضرب المثل آفریقایی هست که می گوید:
"مراقب باشید زمانی که یک فرد برهنه به شما پیراهن می دهد"...
بزرگترین خیانتی که انسان
می تواند به خودش بکند
ترس از این است که حالا دیگران
درباره ی من چه فکری می کنند؟!
ژان پل ساتر
بزرگترین خیانتی که انسان
می تواند به خودش بکند
ترس از این است که حالا دیگران
درباره ی من چه فکری می کنند؟!
ژان پل ساتر
جهان سوم،جایی ست که
مردمش به فکر آمدن
یک روز خوب هستند،
نه آوردنش...!
میشل فوکو
دلیلی باش که کسی هنوز خوبی آدمها را باور کند
به خدا اعتماد کن…
وقتی نیرویت کم است،
وقتی تردیدها به تو هجوم می آورند
به او اعتماد کن،وقتی به سادگی به خدا اعتماد کنی..
اعتمادت بزرگترین سرمایه ی توست…
⇦صبورکه باشی
●هم حکمت رامیفهمی
●هم قسمت رامیچشی..
●وهم معجزه رامیبینی↯
"ان الله مع الصابرین بقره 153"
اوکی
درباره آرامبخشم پرسیدن
-از خنده هات گفتم....
هربار به تو فکر میکنم
یکی از دکمههایم شل میشود
انقراض آغوشم یکنسل به تأخیر میافتد
و چیزی به نبضم اضافه میشود
که در شعرهایم نمیگنجد
کافیست تورا به نام بخوانم
تا ببینی لکنت، عاشقانهترینِ لهجههاست
و چگونه لرزش لبهای من دنیا را به حاشیه میبَرد
دوستت دارم
با تمام واژههاییکه در گلویم گیرکردهاند
و تمام هجاهای غمگینیکه بهخاطر تو شعر میشوند
دوستت دارم با صدای بلند
دوستت دارم با صدای آهسته
دوستت دارم
و خواستن تو جنینیست در من
که نه سقط میشود،
نه به دنیا میآید.
لیلا کردبچه
مثل روزنامهها، اول همه را سر کار میگذارند
بعد آگهی استخدام میزنند
بچههای وظیفه، یا شاعر شدهاند یا خواننده!
خدا را شکر در خانه ما، کسی بیکار نیست
یکی فرم پر میکند، یکی احکام میخواند
یکی به سرعت پیر میشود
و آن یکی مدام نق میزند:
مردهشور ریختت را ببرد
چرا از خرمشهر، سالم برگشتی؟ اکبر اکسیر
شیر مادر، بوی ادکلن میداد
دست پدر، بوی عرق
(گفتم بچهام نمیفهمم)
نان، بوی نفت میداد
زندگی، بوی گند
(گفتم جوانم نمیفهمم)
حالا که بازنشسته شدهام
هر چیز، بوی هر چیز میدهد، بدهد
فقط پارک، بوی گورستان
و شانه تخم مرغ، بوی کتاب ندهد! اکبر اکسیر
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر ،مهر مادر ،جانشین ندارد
شیر مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچ کس حقیقت مرا نشناخت
جز معلم عزیز ریاضی ام
که همیشه میگفت:
گوساله ، بتمرگ! اکبر اکسیر
زشکان اصطلاحاتی دارند
که ما نمی فهمیم
ما دردهای داریم که آنها نمی فهمند
نفهمی بد دردی است
خوش به حال دامپزشکان! اکبر اکسیر
من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
وآب ازآب تکان نمی خورد! اکبر اکسیر
ازآجیل سفره عید
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛می شکنند
دندانساز راست می گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است ! اکبر اکسیر
دل تنگم!
دل تنگِ خیلی چیزها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
چیزهایی که بر من گذشت و هرگز باز نخواهد گشت!
دل تنگم
دل تنگ نیمه شبهای دل تنگی
دل تنگ این همه نبودن ها
دل تنگ این همه دل تنگی ها
دل تنگ عهدهایی که کسی آنها را نبست
دل تنگ تمام چیزهایی که میشد باشد و نیست
و تمام هست هایی که نیست!
حتی آنان که دلشان برایم تنگ نخواهد شد!!
دل تنگ تر نیز خواهم شد
می رسد روزی که بگویم:
دلم برای آن روزها ی دل تنگی تنگ شده!!
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ, ﺣﺴﻮﺩ ﻣﯽ ﺷﯽ...
ﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﺷﯽ...
ﭼﺸﻢ ﺩﯾﺪﻥ ﻧﮕﺎﻫﺎﯼ ﺑﻘﯿﻪ ﺭﻭ ﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺭﯼ... ﭼﺸﻢ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺑﻘﯿﻪ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ
ﻣﯽ ﺯﻧﻪ... ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻱ ﻛﺴﻲ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﻪ
ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻱ ﺧﻮﺷﻜﻞ ﺑﺮﻩ ﺗﻮ ﺧﻴﺎﺑﻮﻥ
ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻱ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺑﻐﻞ ﺧﻮﺩﺕ ﺟﺎﻳﻲ ﺩﻳﮕﻪ ﺷﻴﻄﻮﻧﻲ ﻛﻨﻪ ﻣﺪﺍﻡ ﻧﮕﺮﺍﻧﻮ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ ...
ﻫﻤﺶ ﺍﻟﮑﯽ ﺍﺯﺵ ﺩﻟﮕﯿﺮﻭ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯽ ﺷﯾﻮ ﻫﻤﺶ ﺍﻟﻜﻲ ﺑﻬﺶ ﮔﻴﺮ ﻣﻴﺪﻱ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﺷﺮﻭﻉ
ﺑﺤﺜﻮ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯿﺸﻪ ...
ﺍﺯﺕ ﺩﻟﮕﯿﺮ ﻣﯿﺸﻪ...
ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻪ ...
ﻓﮏ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﯾﺪ...
ﻓﮏ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻫﺴﺘﯽ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯿﺶ !
ﻓﮏ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺭﺍﺣﺖ ﺗﺮﻩ...
ﻭﻟﯽ ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﺗﻤﺎﻣﻪ ﺍﯾﻨﺎ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻪ... ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻪ ﻭﺍﻗﻌﻴﻪ ...
ﯾﻬﻮ ﺩﻋﻮﺍﻫﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺸﻪ ...
ﺩﻋﻮﺍﻫﺎ ﺍﻭﺝ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ...
ﺑﯿﺸﺘﺮﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﺸﻦ...
ﺁﺧﺮﺷﻢ...
ﺁﺧﺮﺷﻢ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯿﺸﻪ...
ﻭﻟﯽ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﺷﺪ؟؟ !
ﻗﺴﻢ ﻣﯿﺨﻮﺭﻡ ﻫﻤﺶ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺯﯾﺎﺩﻩ... ﻭﻗﺘﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ...
ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺶ ﻣﯿﺪﯼ ...
ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﻗﺎﻧﻮﻧﻪ ﻃﺒﯿﻌﺘﻪ .
دعاهای قشنگ واسه همدیگه:
ﺩﻋﺎ کنیم هیچکس ﺩﻟﺶ ﻧﮕﯿﺮﻩ
ﺍﮔﻪ ﻫﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺧﺪﺍ ﯾﻪ ﻫﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﺧﻮﺏ ﺑﺬﺍﺭﻩ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺶ!
ﺩﻋﺎ کنیم ﻫﯿﭽﮑﺪﻭممون ﺍﺷﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻧﯿﺎ
ﺍگرم اﻭﻣﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﺑﺎﺷﻪ!
ﺩﻋﺎ کنیم هیچکس ﺩﻟﺶ ﭘﺮ ﻧﺸﻪ
ﺍﮔﻪ ﻫﻢ ﭘﺮ ﺷﺪ ﭘﺮ ﺑﺸﻪ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ، ﺍﺯ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ!
ﺩﻋﺎ کنیم هیچکس ﻧﺎ ﺍﻣﯿﺪ ﻧﺸﻪ
ﺍﮔﻪ ﻫﻢ ﺷﺪ ﺧﺪﺍ ﺯﻭﺩ ﯾﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﺪﻩ!
ﺩﻋﺎ کنیم ﻫﺮ ﮐﯽ ﻫﺮ ﭼﯽ ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻬﺶ ﺑﺮﺳﻪ!
ﺩﻋﺎ کنیم حکمت خدا با آرزوهامون یکی باشه
لبخندبزن: وقتی با خانواده ات دور هم جمع شده اید..
خیلی ها هستند آرزوی داشتن خانواده را دارند…!
لبخند بزن: وقتی داری سرکارت میروی..
خیلی ها هستند دربدر بدنبال کار وشغل هستند.
لبخندبزن: چون تو صحیح و سالم هستی..
خیلی ها هستند دارند بخاطر بازگشت سلامتی شان میلیونها خرج میکنند.
لبخندبزن: چون “تو”خودت هستی..
وخیلی ها آرزو دارند که چون”تو”باشند. لبخندبزن
وهمیشه لبخند بر لبانت داشته باش و خدا راشاکرباش وقناعت پیشه کن
و بر تقدیر و مقدرات راضی و تسلیم باش
و همیشه فرهنگ لبخند را درمحیط زندگی خودت منتشرکن.
ارسال فقط برای رفقای بیست
لعنت به تو ای حادثه ناگوار ..
آتش نشان های ما لباس هایشان ضد حریق بود ...
نه ضد آوار
لعنت به آوار
درود برآتش نشانان بی ادعا
ممنوووونم
درود برآتش نشانان بی ادعا
ممنونم