بچگیم....
دیشب داشتیم تلویزیون میدیدیم یه دفه یه بچه ای
رو نشون داد که پستونک دهنش بود ... یهو بابام زد زیر خنده گفتم
چیه چرا میخندی؟گفت یاد بچگیات افتادم، وقتی گریه میکردی
انگشت بزرگ پامو میکردم تو حلقت چون شور بود
خوشت میومد ساکت میشدی
افتخارتونه
آیا میدانستید داشتن یه دوست خوب، باحال و با جنبه باعث افتخاره؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خوشحالم که باعث افتخارتونم
.
.
.
.
.
اعتماد به سقفم تو حلقتون
دخترررررررررر
دختره اومده بهم میگه تو یه کتاب نوشته بود:
کلیه انسان ها توانایی عشق ورزیدن
به هم را دارند گفتم خوب؟!
میگه خب چرا کلیه های
من این توانایی رو ندارن؟
.
.
.
.
.
.
.
.
خدایا حالا کاری ندارم ولی این چیه آفریدی؟
عروسی عشقش
سلامتی اون پسری که شب عروسی عشقش
قاطی کرد رفت دم تالار عروسی
ولی نرفت تو که عروسی رو بهم بزنه
صبر کرد وقتی عروس اومد بیرون با خشم رفت جلو
تور صورت عروس رو برداشت
دید اصن اون نیست اسکل تالار رو اشتباه اومده بوده
فامیلای دامادم گرفتن مثه سگ زدنش
ما اینیم دیگه
رفتم از بانک وام بگیرم شرایط را که پرسیدم دیدم از شرایطش
فقط کارت ملی و کپیش رو دارم.
رفتم یه کار دولتی پیدا کنم دیدم که از شرایط استخدام فقط ایرانی بودنش رو دارم.
از شرایط ازدواج هم فقط شناسنامش رو دارم.
دختر است دیگر
دختری از حکیمی پرسید:چرا تا مرز دیوانگی عاشق کسی میشویم
در حالی که میدانیم در نهایت به او نمیرسیم؟
حکیم جواب داد :به من بگو چرا زندگی میکنیم در حالی که میدانیم
در آخر می میریم؟
هیچی دیگه دختره هم محکم زد تو دهنش گفت سوال منو با سوال
جواب نده
دختر است دیگر...