دلم غم دارد امشب...................سرم تب دارد امشب
گلوم بغض دارد امشب..........چشام اشک دارد امشب
خداوند متعال به موسی (علیهالسلام) میفرماید:
ای پسر عمران دروغ میگوید کسی که گمان میکند مرا دوست دارد
ولی هنگام شب، تا صبح میخوابد.
سپس فرمود: آیا دوست خواستار خلوت کردن با دوست خود نیست؟
ای پسر عمران، من از دوستان خود با خبرم.
چون شب بر آنان وارد شود، دیده دلهایشان به سوی من نگران است،
و عقاب و کیفر من پیش چشمشان نمودار است
و با من از راه مشاهده و حضور سخن میگویند.
ای پسر عمران،
از دل خود خشوع،
از بدن خود فروتنی،
و از چشم خود اشک،
در تاریکیهای شب،
برای من بفرست،
که در این حالات مرا به خود نزدیک خواهی یافت.
دلم گریه میخواهد!
نه از این گریه های یواشکی!
پنهانی!
مخفی!
خفه!
شب..........
نیمه شب..........
اشک..........!
در سکوت!
......................
نه!
دلم.............
هق هق میخواهد!
بلند بلند!
آنقدر بلند..........
که صداش به گوشَت برسَد!
فقط.......
"تو".....!
..................
..................
کاش..........
برای لحظه ای.........
همه ی دنیا کَر می شد!
و من...........
بلند بلند گریه می کردم!
......................
بغض خفه ام کرد این روزها!
......................
آمدن که نمیدانی............
لآقل........
تو را به جان ِ خدای هردو مان....!
......................
لحظه ای............
گوشهای دنیا را بگیر!
میخواهم گریه کنم!
....................
این که دیگر به سختی ِ آمدنت نیست!
محال و ناممکن نیست!
میتوانی!
....................
....................
گوش های دنیا را بگیر!
میخواهم امشب............
یک دل ِ سیر گریه کنم!
........................
دلم گرفته!
بدجور گرفته!
آخر این بغض خفه ام میکند!