یاس ارغوان
یاس ارغوان

یاس ارغوان

تصمـــــیم با تـــــــــــــــــــــــــو


دنیــــــــــا....

اگه همه چیزش خوب و بی نقص بود 

میشد "بهشــــت"

یا اگر همه چیزش بد و ناقص بود 

میشد "جهنــــم"


امــــــــــا....

حقیقت این است که خوب و بدش مساوی است؛

خوب و بدی ، سختی و آسایش   دو روی یک سکه ی دنیاست...

همون اندازه که

"زشتی" هست ، 

"زیبایی" هم هست...

هرچه "شیرینی" هست ، 

همون اندازه "تلخی" هم هست...

هرچی "عشق" هست ، 

همون اندازه "غمش" هم هست...


هر کس به اندازه ی نگاهش و خواسته اش از بهشت و جهنم سهم میبرد...

اگر خوبــــــــی ها را خواستی و دیدی برایت مثل بهشت می شود...

زیبــــــا و پر از حس زندگــــی


یا اگر نه...

دلت خواست بدی هایش را ببینی...

می شود یک جای تنگ که روز به روز از آن بدت می آید

و ماندن در آن برایت سخت می شود...


صرفا "خواستن" نیست عزیز من...

همه ی اتفاقاتی که می افتد 

هم نکته ی مثبت دارد هم منفی...

حتی بدترین مشکلات!

میتوانیم نکته های مثبتش را ببینم و ناامید نشویم

یا اینکه فقط منفی ببینیم و زندگیمان زیبا نباشد


"انتخاب با ماست دوست عزیز"


چه خوب که بهشتی ببینیم


اینجا کجاست؟


کی میدونـــــــــــــــــــــــــــــــــــه اینجا کجاست؟


مهربان باش

مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند...

ولی آنان را بــــــــبـــــــخش

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند...

ولی مهربـــــــان بـــــــــاش

اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت...

ولــــــی موفق بـــــــــــاش

اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند...

ولی شریف و درستکار باش

آنچه را در طول سالیان سال بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند...

ولی سازنــــــده بــــــــــاش

اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند...

ولی شادمــــــان بــــــــاش

نیکی های درونت را فراموش می کنند...

ولــــــی نیکوکار بـــــــــاش

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد

ودر نهایت می بینی هر آنچه هست ،

همواره میان “تو و خداوند” است نه میان “تو و مردم”.

دستهای تــــــــــو


بگذار همه ی زندگی ام گره ی کور بخورد …

دستهایتــــــــــو” که باشد ملالی نیست …

با نگاهتـــــــــــو” گره از همه چیز باز میشود حتی از دل گره خورده من … !





میـــــــــــــــــــــــــــــبوسمت

میبوسمت 

مست میشوم 

یعنی تا چهل روز 

نمازم قبول نیست ؟



حوالی من٬ توقفـــــــــ ممنـــــــــوع استـــــــــ !

فقط برای خودم هستم ” مـــن…! “

خودِ خودمـــــــــ ـ ـ ـ …

نه زیبایم و نه عروسکی و نه محتــــــاج نگاهی…!

برای تو که صورتــ ـــهای رنگ شده را می پرستـــی

نه سیرتـــــــــــــــ آدمها را ،

هیــــــچ ندارمــــــ …

راهت را بگیر و برو ………

حوالی من٬ توقفـــــــــ ممنـــــــــوع استـــــــــ !


خانه ای خواهم ساخت...

 خانه ای خواهم ساخت


که در و پنجره اش قفل شود


تا کسی بی اذن من داخل خانه نشود


میهمانم قدمش بروی چشمم، لیکن


آنکه از خانه بخواهد دل بدزدد هرگز


من دگر پیر شدم


خسته


زمین گیر شدم


پای رفتن به سراغ دل خود را هیچ ندارم، هرگز


با دلم بازی بس است


این چراغ آخر است


بگذارید تک و تنها به خودم فکر کنم


بنویسم و مرور فکر خویش


خاطرات تلخ و ریش


دفتری با برگ کاهی از همه رنج دلم


دل خونین، بغض خسته، فکر رنجور ای خدا


درد دارم بخدا

تا بیــــــــــــکران عـــشـــــــــــــــــق ...

تقدیم به صاحب چشمانی که آرامش قلب من است

وصدایش دلنشین ترین ترانه من است.



از بودنت برایم عادتی ساختی که
بی تو بودن را باور ندارم...


چه خوب شد که به دنیا آمدی
و چه خوب تر شد که دنیای من شدی...

همیشه با من بمان و بدان که


تا بیکران عـــشـــق ...


*عاشقانه دوستت دارم*



.

ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺟﺎﻥ ﻣﯿﺪﻫـﻢ . . .!


ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﻧﺎمـﺖ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺑﮕﺬﺍﺭﻡ ... . !

ﻣﺨﺎطﺐ ﺧﺎﺹ ... . !


ﺗﻤـﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ... . !


ﺩﻟﯿﻞ ﻧﻔﺲ ﮐﺸﯿﺪﻥ ... . !


ﻫﻤﻪ ﯼ ﻭجـﻮﺩ ﯾـﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﻋﺸﻘﻢ ... . !


بـﻪ ﻫـــﺮﻧﺎﻣﯽ که ﺑﺎﺷﯽ ﺑﺪﺍﻥ ... . !


آﺭﺍﻡ ... . !


ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺟﺎﻥ ﻣﯿﺪﻫـﻢ ... . !


یاس ارغوانی