یاس ارغوان
یاس ارغوان

یاس ارغوان

خوشــــــــــــــــه شـــــــــــو


هرکه گوید او منم او من نشد 

خوشه ی او لایق خرمن نشد

من مشو از من بشو تا من شوی
خوشه شو تا لایق خرمن شوی

" مولانا "


نظرات 139 + ارسال نظر
نیلوفر پنج‌شنبه 9 مهر 1394 ساعت 15:04 http://nafasi76.blogfa.com

چون نامه ی اعمال مرا پیچیدند بردند به میزان عمل سنجیدند بیش از همه کس گناه ما بود ولی آن را به محبت علی بخشیدند عیدتان مبارک

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 9 مهر 1394 ساعت 10:20

یــک صندلی خــالی ..

یــک تابلو انتــــظار ..

کفشهایی کـــه هی جفت میشوند … ..

و نگاه یـــخ زده ای در قاب پنجره خــــــالی ..

این است حــال و هوای امـــروزم ..

اگـــــــــــــــــــر احوالم را بپرسی

رها چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 20:41 http://Rahaafrughi.mihanblog.com

عالی

ممنون

رهگذر چهارشنبه 8 مهر 1394 ساعت 10:14 http://http://love2023.blogfa.com/

با خـــــــدایت حـرف بزن
بخنـد
درد و دل کن
اشک بریز
برایش ناز کن
خــــــــدا، خریدار بنده اش هســـــت
هر جـور کـــه بیــــایی دوستت دارد.

نیلوفر سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 21:21

سه شنبه 7 مهر 1394 04:53 ب.ظ
ساده که باشی

همه چیز خوبه

خودت

غمت

مشکلت

غصه ات

هوای شهرت

ادم های اطرافت

حتی دشمنت

ادم ساده که باشی

برایت فرقی نمیکند تجمل چیست

که قیمت تویتا لندکروز چند است

فلان مدل بنز چند ایربگ دارد

مهم نیست

نیاوران کجاست

رستوران چینی ها

غذای گران قیمتش چیست

ساده که باشی

همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود

همیشه لبخند بر لب داری

بر لب جدول کنار خیابان ها راه میروی

زیرباران دهانت راباز میکنی تا قطره قطرهاب باران را بنوشی

ادم برفی که درست میکنی

شال گردنت را به او میبخشی

ساده که باشی همین

که بدانی قیمت نون بربری و لواش چند است کافیست

نیاز به غذای چینی نیست

ابگوشتم خوب است

ساده که باشی

ادم های ساده را دوست داری

که بوی ناب ادم میدهند

محبوبه سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 17:37 http://mahenoghrey.mihanblog.com

ااااپمممم

باشه محبوبه خانم

Love Barren عشق بی ثمر✅ سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 14:48 http://love-barren.mihanblog.com/

زندگی سه چیز بیشتر نیست

به اجبار به دنیا اومدن

با غم زیستن

با ارزو مردن

Love Barren عشق بی ثمر✅ سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 14:30 http://love-barren.mihanblog.com/

گاهگاهی که دلم میگیرد
میگویم: به کجا باید رفت؟
به که باید پیوست؟
به که باید دل بست؟
به دیاری که پر از دیوار است؟
حس تنهای درونم گوید:
بشکن دیواری که درونت داری؛
چه سوالی داری؟
تو " خدا را داری "
و خدا اول و آخر با توست.

نیلوفر سه‌شنبه 7 مهر 1394 ساعت 08:58

اپ شدم اغا مجتبی

باش میام

ghazal دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 17:36 http://www.ye-dokhi-ehsasi.mihanblog.com

بیــشتـریـن ضــربــه هـــا،

همیشه واسه بهــتـریـن آدمـــا بوده !

واسـه خــــــوبــــــیـ هاتــــون ،

حـــد بــــزاریــــد !!

ghazal دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 17:35 http://www.ye-dokhi-ehsasi.mihanblog.com

ممنون از حضورتون

خواااااااهش

ghazal دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 17:35 http://www.ye-dokhi-ehsasi.mihanblog.com

لعنت به اون کســــی که

وقتـــــی بهــــش محبـــت می کنــــی …

خیــــال می کنــــه بهـــش احتیـــاج داری

دقیقا درسته

ghazal دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 17:33 http://www.ye-dokhi-ehsasi.mihanblog.com

اینکه می گویند : ادعایی نیست

خودش کم ادعایی نیست …

مررررسی ک اومدی غزل خانم

alone دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 16:41 http://mydel.mihanblog.com

نگذار هرکسی از راه رسید با
ساز دلت تمرین نوازندگی کند... !

نیلوفر دوشنبه 6 مهر 1394 ساعت 15:52

ﺩﻟـــﺖ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺖ !!!!!!!!! ﺳـــــــــﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﮕﯿﺮ ﺑـــــــــــﺎﻻ !.!.!.! ""
ﺗﻼﻓﯽ ﻧﮑﻦ،
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻧﺰﻥ،
ﺷﺮﻣﮕﯿﻦ ﻧﺒﺎﺵ"""
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ :
ﺩﻝ ﺷﮑﺴﺘﻪ !!!!؟؟؟
ﮔﻮﺷﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺗﯿﺰ ﺍﺳﺖ
ﻣﺒﺎﺩﺍ :
ﺩﻝ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺁﺩﻣﯽ ﺭﺍﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﺪﺍﺭﺕ
ﺑﻮﺩ ﺯﺧﻤﯽ ﮐﻨﯽ
ﻣﺒﺎﺩﺍ :
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯽ ﺭﻭﺯﯼ ﺷﺎﺩﯾﺶ، ﺁﺭﺯﻭﯾﺖ ﺑﻮﺩ…
ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ
ﺑﻐﻀﺖ ﺭﺍ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﮐﻦ، ﺭﻧﺠﺖ ﺭﺍﭘﻨﻬﺎﻥ ﺗﺮ !.!.!.! زمین گرد است !!!!

مرسی

نیلوفر یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 18:11 http://nafasi76.blogfa.com

وهمین....!

زندگی قافیه اش شیدایی ست

بیت بیتش همه ابری و

پراز، تنهایی ست

زندگی شاعر شب های کمی طولانی

گاه طوفانی و

گاهی بخدا، سرد وخشن ...

بارانی ست

زندگی عاطفه هایش مث بیرنگی ها

تب وتندی کلامش، شعر دلتنگی ها

زندگی وصله ی ناجور تن گرم زمین

درفرازی ونشیبی ،

که شده سهم من وما وُهمین!

نازنین یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 11:54 http://gham74.mihanblog.com

عالیییییییییییییییییی بود واقعا قشنگ بود

ملسی

هدی یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 11:27 http://tiktak17eshgh.blogfa.com/

چه روانشناس خوبی است ؛ سیگار !
از تو که عصبانی ام !
آرام ، آرام ، آرامم می کند . . .

مرسی اومدید

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 10:19

چقدر دور شده ام

از آن روز های خوب

چقدر

دلتنگ و بی تاب شده ام

برای داشتن تو

بی تو

انگار هر روز بیشتر

از دیروز میمیرم . . . آه

! “ تو ” تا به کی قرار است

اینهمه غرقت شوم

بی احساس . . . !

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 10:17

غریبی من از زندگی در غربت نیست

از تنهایی نیست

از بی کسی هم نیست

غریبی من از این است که از نزدیک ترین هایم دورم

و به دورترین هایم نزدیک...

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 10:11

عـــــــــــاشقانه هایم تـــــمامی ندارد! وقتی …
” تـــــــــــــــو ” بـــــهــــترین “اتــــفـاق” زندگــــــی ام هــستـــی…

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 10:09

کــــاش جایــــی برویــــم …!

تابلویــــی داشـتــــه باشـــــد ..

کــــه رویــــش خـــــدا نـوشتــــه باشـــد :

پــــــایــــــان تمــــــــام دلتنگـــی هــــــا …………!

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 10:05

بچه که بودیم بستنی هایمان را گاز میزدند...غوغا به پا میکردیم ...

چه بیهوده بزرگ شدیم...

روحمان را گاز میزنند... اما فقط لبخند میزنیم ....

زوری

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 10:03

نسلی هستیم که....

وقتی حوصله مون سر میره...

با احساسات همدیگه بازی می کنیم....!!!؟

البته آدمای پستش

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:58

به خدا تلخی تلخ,تلخ تر از هر قهوه تلخی,تلخ تر از هر نگاه سردی...

اما

اما من تلخ بودن هایت را,نبودن هایت را مثل همان قهوه تلخی که نمی دانم دوست دارم یا نه...؟

دوست می دارم...

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:54

سرت را ب دیوار تکیه نده عمرم..♥..

به غیـــــــــ♥ــــــــرت شانه هایم بر میخورد.♥.!

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:51

کاش آسمان میدانست درد من چیست .
کاش میدانست نیاز من چیست.
کاش میدانست به یک قطره باران نیز قانعم.
کاش آسمان میدانست درد منی که همان کویر خشک و بی جانم چیست.
دلم مثل کویر از محبت و عشق خشک و بی جان است.

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:47

دود سیگار چاره کار نیست

چله زمستان هم که باشد پنجره ها را باز می گذارم چهار طاق

عمیق تر هم پک بزنی آینه می شوم رو به رویت

خشک می شوم از سرما اما جایی نمی روم

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:43

گاهی باید بدون پک زدن فقط بنشینم و نگاه کنم که سیگارم چگونه می سوزد

شاید آخر فهمیدم چه لذتی می بری از تماشای سوختن من

شاید آخر قانع شدم

میسووووزم

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:41

مرگ ، مُردن نیست

و مرگ ، تنها نفس نکشیدن نیست

من مردگان بی شماری را دیده ام

که راه می رفتند

حرف می زدند

سیگار می کشیدند

و خیس از باران انتظار و تنهایی را درک می کردند

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:36

سکوت شب را دوست دارم،

چون همهمه ی دروغ را در دامنش ندارد......

سیاه است!

سیاه،سیاه...♥...

حقیقت محض!؟!

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:33

خیـــــــــــلی سختــــــــــــــــــــه!؟!

زیر اوار کسی بمونی،

که قرار بود........

تکیه گاهت باشه!؟!

نابود کنندس

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:29

خیانت کرده است و میگوید کو نشانم بده.....

اخه لعنتی مگر جای بوسه میماند.....

واقعا

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:27

کلافه ام شبیه کرمی که ;

نمیداند

ماهی را از زندگی رها کند یا ...

گنجشک را از مرگ ...!

عین من

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:23

امروز در خیابان مردی ک عطر تو را زده بود

از کنارم رد شد.....

و این ینی،

قتل غیر عمد!!!!!!

حکمشم قصاصه

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:23

خدایااااااااااا پر از دردم

الهی.....

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:20

باران

ببار و بشور غبار دلی را که مدتهاست کسی یادش نمیکند!

ولی مبادا سمت خاطراتمان بروی...

که من فقط با مرور خاطراتمان زنده ام...

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:16

ما با برد عاشق نشدیم

که با باخت فارغ شیم

ببازیم هم باز

عاشقیم...

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:14

هیچ چیز ادم راتااین حد نمیسوزاند که

اگر دوستت داشت نمیرفت

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:11

ای آشنا!!

میان خاطرات بی شمارمان

به بودنت ادامه بده

از اولین آغوش هزار شب هم که بگذرد

باز ستاره بی قرارُ

مهتاب بی قرارُ

این دل بی قرار است.

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:09

گاهی

نمیشه دست از دوست داشتن برداشت

حتی وقتی خیلی ازش دلخوری !

هوم

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 09:02

دلتنگ آسمان نباش ،
بهانه گیر باران نشو...
خزان فصل ها را پس نزن بانگاهت ؛
طفلی ، دل خورشیدی اش می شکند به قهر !
یک بار هم که شده همراه شو ... با زمستان
با سکوت برفی
با ترس شیرین لغزیدن،
روی سرسره یخی کودک سر خوش همسایه ... !
رنگ دلت را عوض کن ،
سوی نگاهت را
عطر احساست را
شاید به شکرانه اش کمی... فقط کمی باران ،
ببارد بر سر کویر دلتنــگی هایت ... !

شاید...سپاس

سفر تا انتهای شب یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 08:57

صحبت از پژمردن یک برگ نیست....

دست خون آلود را ...در پیش چشم خلق پنهان میکنند...

هیچ حیوانی به حیوانی نمیدارد روا....

آنچه این نامردان با جان انسان میکنند....

صحبت از پژمردن یک برگ نیست....

فرض کن...

مرگ قناری در قفس هم مرگ نیست...

فرض کن....

یک شاخه گل هم در جهان هرگز نرست....

فرض کن...

جنگل بیابان بود از روز نخست...

در کویری سوت و کور....

در میان مردمی با این مصیبت ها صبور....

صحبت از مرگ محبت ...

مرگ عشق...

گفتگو از مرگ انسانیت است...

"فریدون مشیری"

zahra یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 08:49 http://zahra286.mihanblog.com

در میان گلها عطر یادت را می بویم …
آسمانی تر از آنی که به نوشتن درآیی !

zahra یکشنبه 5 مهر 1394 ساعت 08:48 http://zahra286.mihanblog.com

دوست داشتنت بزرگترین نعمت دنیاست
مرا شاد میکند و لبخند را به دنیایم هدیه میکند
حتی این روزها گاهی پرواز میکنم
من این دوست داشتن را بیشتر از هر چیز در این دنیا دوست دارم …


مهرسا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 18:18 http://aamm2326.blogfa.com

خدایش قشنگه با این متن حال کردم




گاهـــــی با دویـــــدن
برای رسیـــــدن به کســـــی
نفســــــــــے برای ماندن
درکنـــــار او نخواهــــــــــے داشت
پس با کســــــــــی بمان
که نصـــــف راه را بہ سمتت دویـــــده باشـــــد

خ زیباستملسی

مهرسا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 18:17 http://aamm2326.blogfa.com

نگاه میکنم نمی بینم
چشم مرا هوای تو پر کرده
گوش می کنم نمی شنوم
گوش مرا صدای تو پر کرده
ای چشم من بدون تو نابینا
ای گوش من بدون تو ناشنوا
با من بمان همیشه بمان بامن

ملسی اومدی

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:45 http://www.nadia000.blogfa.com

وزن می کند خود را هر روز...
بر روی ترازوی یک کودک خیابانی...
مردی که خوب می دانست...
هشتاد کیلوست...

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:44 http://www.nadia000.blogfa.com

اگه یه نفر ازت پرسیدچقدر دوستم داری؟
بگو:اندازه ای که هستی
اگه گفت تا کی دوستم داری؟
بگو: وقتی که هستی
اگه گفت چقدر بهم اطمینان داری؟
بگو: همون قدر که خودت بهم اطمینان میدی تا بدونه تا
زمانی با ارزشه که به ارزشهات احترام بگذاره....

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:44 http://www.nadia000.blogfa.com

دست بردار پطروس!!!

بگذار دنیا را آب ببرد....

در دنیایی که اقیانوس آرام به دنبال آرامش می گردد....

سد هم بسازی...

فقط مشق بچه ها را زیاد میکنی...!؟

یک سیب به زمین افتاد و "همه" مفهموم جاذبه را فهمیدند...

هزاران انسان به زمین افتاد

"هیچکس"

مفهوم "انسانیت" را درک نکرد...!!؟؟؟

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:43 http://www.nadia000.blogfa.com

راستی پستت عاااااااالی بود آفرین به این انتخاب زیبا

نظر لطفتونه نادیا خانم

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:42 http://www.nadia000.blogfa.com

ما زن ها....

گذشت را خوب بلدیم!

گذشت از بدی ها...

تهمت ها...

اشتباهات...

گذشت از اخم ها...

از داد ها...

زیر آبی رفتن ها...

اما...

این ظاهر ماست؛...

وقتی دیدید گذشتیم بدونید از شما مرد ها گذشتیم!!!؟

ساکت و آروم.....

ما زن های وفا دار همونطور که محکم میمونیم،

محکم هم میریم...!!؟

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:40 http://www.nadia000.blogfa.com

دیدی وقتی دستت رو با کاغذ میبری اذیتت میکنه،

میسوزه و از فکرت بیرون نمیره...؟!

اما مثلا وقتی با چاقو میبری بعد چند دقیقه فراموش میکنی....!

در واقع کاغذ از چاقو برنده تر نیست....

فقط

تو انتظار آسیب دیدن از کاغذ رو...

نداشتی...!!؟

همین..

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:39 http://www.nadia000.blogfa.com

دلم کسی را میخواهد که به چشم هایم گوش کند

کسی که نگاهم را در باغچه ی خانه اش بکارد

و هر روز به بوته های تشنه ی احساسم آب دهد

کسی که از نگاهم بخواند که امروز هوای دلم

آفتابی است یا ابری و سرد

کسی که بداند بعد از هر بار دیدنش باز هم قلبم

به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه می تپد

کسی که دلم هر روز برایش تنگ میشود

دلم کسی را میخواهد که شبیه هیچکس نباشد ...

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:37 http://www.nadia000.blogfa.com

کمی مهربان تر باش لطفا!!!....

برای شانه ام سنگین است.....

این سرسنگینی ها.....

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:36 http://www.nadia000.blogfa.com

هیچوقت وارد گذشته هیچ ادمی نشو
و زیرو رویش نکن
حتی عزیزترینت
زیباترین باغچه را هم که بیل بزنی
حداقل ی کرم توش پیدا میکنی..

باش

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:35 http://www.nadia000.blogfa.com

فکر می کردم قهرمانها چهار شانه و ورزشکارند...
فکر می کردم قهرمان باید با هیولا بجنگد...
روزی او را دیــــدم...
نه چهار شانه بود و نه ورزشکار....
نه جرات مقابله با هیولا داشت و نه توانش را...
اما قلبی بی نهایت بزرگ و قامتی برافراشته داشت...
او یک قهـــرمان بود...

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:34 http://www.nadia000.blogfa.com

ﻣﻦ ﻧــﻪ ﺣـــﻮﺻِـﻠﻪ ﺍﯾﻨــﻮ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺑﺨــﻮﺍﻡ ﺧﻮﺩﻣﻮ
ﻭﺍﺳﻪ ﮐَﺴﯽ ﺛﺎﺑِــﺖ ﮐﻨــﻢ !!
ﻧﻪ ﭘِﯿﮕﯿـــﺮ ﺍﯾﻨــﻢ ﺑﺒﯿﻨــﻢ ﺑَﺮﺩﺍﺷـــﺖ ﺑَﻘﯿـــﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﭼﯿـــﻪ !!
ﭼﻮﻥ ﺑﺎ ﺣَـــﺮﻑ ﺩﻳﮕـــﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﭼِﺸـــﻢ ﻛﺴـــﻰ
ﻧﻴـــﻮﻣﺪﻡ . . .
ﻛﻪ ﺣﺎﻻ ﺑﺎ ﺣﺮﻑ ﺩﻳﮕـــﺮﺍﻥ
ﺑﺨـــﻮﺍﻡ ﺍﺯ ﭼِﺸــﻢ ﻛﺴـــﻰ ﺑﻴﻮﻓﺘـــﻢ ..!
ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻨﻢ ...
ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺩﺭﮐﻢ ﮐﻦ
ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﯽ ﺷﺮ ﮐﻢ ﮐﻦ...

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:33 http://www.nadia000.blogfa.com

به سلامتی اون لحظه ای که از همه دنیا دلت گرفته.....

نه کسی رو داری باهاش دردودل کنی....

نه دلت میخواد کسی رو ناراحت کنی...

سکوت میکنی و تو دلت میگی : باشه..اینم میگذره...

نادیا شنبه 4 مهر 1394 ساعت 15:32 http://www.nadia000.blogfa.com

لیلی گفت :

دستهایم پل است.پلی ک مرا به تو میرساند.

بیا و از این پل بگذر.

مجنون گفت :

اما من از این پل گذشته ام.انکه می پرد دیگر به پل نیاز ندارد...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد