یاس ارغوان
یاس ارغوان

یاس ارغوان

جانم رقیه

یه دختری رو خاک ویرونه نشسته

رفته تو فکر باباشو چشماشو بسته

از آدما خسته شده دلش شکسته

 

از بس که گریه کرده اون صداش گرفته

تنگه دلش، دلش برا باباش گرفته

عمه زیر بازوهاشو یواش گرفته

 

موی سپیدش رو با روسریش پوشونده

     آستینشو تاروی انگشتاش کشونده

      با این کارش هستی زینب و سوزونده   

 

نظرات 32 + ارسال نظر
saygol جمعه 16 آبان 1393 ساعت 22:17 http://saygollove.mihanblog.com

عالی بوددددددددددد

saygol جمعه 16 آبان 1393 ساعت 22:17 http://saygollove.mihanblog.com

چند وقت پیش کنار دریا بودم خم شدم و ریگی را برداشتم به سمت دریا پرت کردم



بعد با خودم فکر کردم حتما سنگ کنار ریگ امشب نبودنش را حس خواهد کرد

شاید هم دلتنگش شود...............

چرا نشود؟؟!!

مگر سنگ ها دل ندارند...؟؟!!!!

من که می گویم تمام آفریده های خدا دل دارند......

و من.................................

یک سجده و یک تشکر به تو بدهکارم خدای من.........................

برای حسی که تو قلبم به من بخشیدی..................................

دل من جای چیزهای قشنگه جای حس های خوب.

دل من از هر درد و ناراحتی کینه تو دلش نمی سازه.

دل من همه چیزو به تو (خدا) واگذار می کنه.

و من بابت داشتن این هدیه ی بزرگ ازت ممنونم خدای من.................

ممنونم خدای من

Raha پنج‌شنبه 15 آبان 1393 ساعت 09:59 http://rahaafrughi.mihanblog.com

خیعلی عالی بود

تشکر

متین چهارشنبه 14 آبان 1393 ساعت 18:01 http://mt-am.mihanblog.com

خعلی خوب بود....

roya چهارشنبه 14 آبان 1393 ساعت 15:22 http://shaberoyaieman.blogfa.com/

خوش به حال ماهی ها
تکلیفشان معلوم است
هوایی که می شوند ، می میرند

ماهی ها خوبند..یکیشو من دارم نمیزارم بمیره

roya چهارشنبه 14 آبان 1393 ساعت 15:22 http://shaberoyaieman.blogfa.com/

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست

تا اشارات نظر ، نامه رسان من و توست
گوش کن ، با لب خاموش سخن میگویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

roya چهارشنبه 14 آبان 1393 ساعت 15:22 http://shaberoyaieman.blogfa.com/

چه حکایت عجیبی است هوای پاییز
تنها را تنها تر می کند و عاشق را عاشق تر . . .

دقیقا

roya چهارشنبه 14 آبان 1393 ساعت 15:21 http://shaberoyaieman.blogfa.com/

مزرعه که درو شد کلاغ هم رفت
بیچاره مترسک احساسش را به کسی سپرده بود
که برای نیازش “تنهاییش” را پر کرده بود . . .

مترسکم داغون شد

مهسا سه‌شنبه 13 آبان 1393 ساعت 15:52 http://irongirls.blogfa.com/

سلام بر حسین سید و سالار شهیدان و یاران باوفایش. آن اصحاب شهادت طلبش که مصداق واقعی آگاهی و ایمان و شجاعت و فداکاری بودند، چه آن‌هایی که در رکابش به فیض شهادت رسیدند و چه آن‌هایی که پیش از عاشورا شهید شدند.

پریسا دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت 18:27 http://http://raz-1374.blogfa.com/

باور کن ساده نیست

گذشتن از کسی که گذشته ات را ساخته …

باور دارم...

پریسا دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت 18:24 http://http://raz-1374.blogfa.com/

قرار شد بروی با شتاب برگردی
قرار بود که با مشک آب برگردی
شبیه رود به صحرا زدی عمو جانم
نبینم اینکه شبیه سراب برگردی....

یا عباس.........

پریسا دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت 18:23 http://http://raz-1374.blogfa.com/

بر روی شــن، جز ردپای ســـرخ خــنـجر نیست
جز نـــغمه‌هایی مانده از آوای پــــرپـــــر نیستآن ســــو:…

پری داداشی

متین دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت 12:56 http://nt-am.mihanblog.com

اونور منتظرتم با مرام

ببخش آقا متین.نتم خراب بود میهن بلاگ نمیومد..جبران میکنم.آقایی

مهسا دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت 11:45 http://irongirls.blogfa.com/

گنجشک به آتش نزدیک می شد و بر می گشت. پرسیدند: چه می کنی ؟

گفت در این نزدیکی چشمه ای هست و من نوکــم را پر از آب میکنم و روی

آتش میریزم. گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که می آوری بسیار زیاد

است و این فایده ای ندارد. گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،

اما هنگامی که خداوند پرسید زمانی که دوستت در آتش می سوخت چه

میکردی؟ پاسخ میدهم: هر آنچه از من بر می آمد ..

مهسا دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت 11:40 http://irongirls.blogfa.com/

یکی میگفت:
زندگی دو قسمت دارد
قبل از کربلا
و بعد از کربلا...

یکی دیگه در جوابش گفت:
اگر کربلا اسم زمان بود یا مکان
درست بود این تمثیل
اما چه بگوییم که کربلا نه اسم زمان است و نه اسم مکان
کربلا خیمه ایست به وسعت تاریخ، که همه ی زمان ها و مکان ها را در برگرفته است...

زندگی ما که سهل است
حیات را در برگرفته است
اگر از من می پرسید...

زندگی ها دو دسته اند
آنها که در کربلا جا گرفته اند
و آنها که بیرون از کربلا خیمه زده اند...

آبجی آرزوܓ✿ دوشنبه 12 آبان 1393 ساعت 01:06

قال ابوعبدالله علیه السلام: لیس من ملک فى السموات والارض إلا یسألون الله تبارک و تعالى ان یوذن لهم فى زیارة الحسین علیه السلام ففوج ینزل و فوج یعرج. (9)

امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ فرشته‏اى در آسمان‌ها و زمین نیست مگر این که مى‏خواهد خداوند متعال به او رخصت دهد تا به زیارت امام حسین علیه السلام مشرف شود، چنین است که همواره فوجى از فرشتگان به کربلا فرود آیند و فوجى دیگرعروج کنند و از آنجا اوج گیرند.

mahsa یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 20:16 http://hibyegirl.mihanblog.com/

شعرزیباوپرمحتوایی بود.
ممنون ازحضورپر رنگتون
التماس دعای فراوان

التماس دعا دوست شاد من

شلمان یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 13:36 http://dropeshgh.blogfa.com

سلام خیلی شعرش قشنگ بود
التماس دعا

حتما دعا میکنم.

مهرسا یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 11:11 http://aamm2326.blogfa.com

سلام.
ممنونم از حضورت مجتبی عزیز!

خواهش

مهرسا یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 11:11 http://aamm2326.blogfa.com

همیشه سخت ترین نقش نمایش

به بهترین بازیگر تعلق دارد

شاکی سختی های دنیا نباش

شاید تو بهترین بازیگر خدا باشی . . .

شاید

مهرسا یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 11:10 http://aamm2326.blogfa.com

با کسی باش که “تو” را بخواهد

نه کسی که تو را “هم” بخواهد . . .

دقیقا

مهرسا یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 11:10 http://aamm2326.blogfa.com

پچ ِ پچ ِ باران را می شنوی؟
عاشقانه هایش را برای تو فرستاده ست!
گاه در کوچه می رقصد و پای کوبی می کند!
گاه شیشه ی ِ پنجره ی ِ اتاقت را می نوازد…
و برای قدم زدن، می خواندت
برخیز و خویش را از غمی که تا مرگ ِ احساس می بردت، رها ساز
خیس شو در بارانی که روحت را طراوات می دهد
باران، همه بهانه است
موهبتی ست از سوی ِ خدا
گاه، خدا نیز بهانه می کند
و مست می شود
برای بارش ِبوسه هایش
و تا آغوش بکشد تو را
از همه ی ِ آن لرزه گناهانی که سبب ِ اندوهت می شوند
آری، سروده ام را بگذار به حساب ِ تب و هذیان
اما باور دار که
آغوش ِ او بسیار بزرگ است ... . . .

مهرسا یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 11:09 http://aamm2326.blogfa.com

پاییز برگشته

حتما برگی افتادنش را فراموش کرده بود

آن قدر ها مهربان هست

به خاطر یکی هم از سفر باز گردد

مهرسا یکشنبه 11 آبان 1393 ساعت 11:09 http://aamm2326.blogfa.com

هــوآ خوب بــآشد یــآ نـه

فرقی نمی کنـد

بـه هــوآی ﺗــــــﻮ نفس می کشم

متین شنبه 10 آبان 1393 ساعت 15:31 http://mt-am.mihanblog.com

به منم یه سر بزن

چشم آقا........

پریسا شنبه 10 آبان 1393 ساعت 10:59 http://http://raz-1374.blogfa.com/

حر" کن مرا که جان من از شرم پر شده
من را که راه نیست به جمع "حبیب" ها...
 به جای جای دلم جای پای توست حسین/
خوشم که حنجره ام نینوای توست حسین/
هزارچشمه ی اشکم اگر دهندبه چشم/
خدا گواه هست که وقف عزای تو ست حسین..

وقف توست جان من

پریسا شنبه 10 آبان 1393 ساعت 10:56 http://http://raz-1374.blogfa.com/

تا بال و پر عشق به جانم دادند /
در وادی عاشقان مکانم دادند
گفتم که کجاست کعبه اهل ولا /
درگاه حسین را نشانم دادند....

حسین جانم

پریسا شنبه 10 آبان 1393 ساعت 10:56 http://http://raz-1374.blogfa.com/

تا قیامت ز قیام تو قیامت برپاست
از قیام تو پیام تو عیان است هنوز
همه ماه است محرم ، همه جا کرب و بلاست
در جهان موج جهاد تو روان است هنوز . . .
آغاز محرم و ایام سوگواری حسینی تسلیت باد.......

زیبا بود

roya شنبه 10 آبان 1393 ساعت 09:19 http://shaberoyaieman.blogfa.com/

کیلومترها حرف دارم...

اما.... ؛

من در سکوت...،
رکورد خدا را هم شکسته ام.......... !
رکورد خدا را هم شکسته ام.......... !

roya شنبه 10 آبان 1393 ساعت 09:19 http://shaberoyaieman.blogfa.com/

برخورد حسین با حر
برخورد خداست با ما...
گناه را که ندید می گیرد هیچ
تحویلمان هم می گیرد عجیب!

متین جمعه 9 آبان 1393 ساعت 11:49 http://mt-am.mihanblog.com

گوش پاره
گوش بی گوشواره
دختره می ناله
لالایی بابا...
عمه میدونه
دختره گریونه و
خعلی پریشونه
تو خرابه ها...

saygol جمعه 9 آبان 1393 ساعت 09:30 http://saygollove.tk

ک نیمه شب بهانه‌ی دلبر گرفت و بعد

قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد



اما نیامده ز سفر مهربان او

یعنی دوباره هم دل دختر گرفت و بعد



آنقدر لاله ریخت به راه مسافرش

تا خواب او تجلی باور گرفت و بعد



آخر رسید از سفر، اما سر پدر

سر را چقدر غمزده در بر گرفت و بعد



گرد و غبار از رخ مهمان مهربان

با اشک چشم و گوشه‌ی معجر گرفت و بعد



انگار خوب او خبر از ماجرا نداشت

طفلک سراغی از علی اصغر گرفت و بعد



از روزهای بی کسی اش گفت با پدر

یعنی نبرد بغض و گلو در گرفت و بعد:



خورشید من به مغرب گودال رفتی و

باران تیر و نیزه و خنجر گرفت و بعد



معراج رفتی از دل گودال قتلگاه

نیزه سر تو را به روی سر گرفت و بعد



دلتنگ بود دخترت و سنگ ِ کینه ای

بوسه ز چهره و لب و حنجر گرفت و بعد



...



اما دوباره فرصت جبران رسیده بود

یک بوسه آه از لب پرپر گرفت و بعد



جان داد در مقابل چشمان عمه اش

با بال های زخمی خود پر گرفت و بعد ...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد