یاس ارغوان
یاس ارغوان

یاس ارغوان

خنده های زورکی

بی تفاوت می نشینیم از سر اجبار ها
مثل از نو دیدن صدباره ی "اخبار" ها

خانه هم از سردی دل های ما یخ میزند
در سکوت ما ، صدا می اید از دیوار ها

هر شبم بی تابی و بی خوابی و بی حاصلی
حال و روزم را نمی فهمند جز شب کارها

دوستت دارم ولی دیگر نخواهم گفت چون
دوستت دارم شده قربانی تکرار ها
خنده_های_زورکی را خوب یادم داده ای
مهربان بودی ولیکن مثل مهماندارها

گفت تا امروز دیدی من دلی را بشکنم
بغض کردم خود خوری کردم نگفتم بارها