یاس ارغوان
یاس ارغوان

یاس ارغوان

با همه باش اما تنها

ﺑﺎ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﮐﻦ ...... 
ﭼﻮﻥ ﺗﺎ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﻧﺸﻮﻧﺪ ......
ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻨﺪ ......
ﻭﻟﯽ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺗﺎ ﺳﯿﺮ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ....
ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ.......
گرگ باش...مغرور.....
میخوای خنجری بزنی از رو به رو بزن...
مثل گرگ تعصب داشته باش...
مثل گرگ حتی به شیر هم رحم نکن...
مثل گرگ رو در رو حق بگیر...
به مانند گرگ باش دشمن را بِدر...
در برابر سگان ولگرد بی تفاوت باش...
آن ها با پارس کردن های بیهوده زنده اند...
گرگ باش...
زوزه ی گرگ از تنهاییست . . .
ولی گرگها دسته جمعی زوزه میکشند . . .
در دنیای گرگها اعتماد یعنی مرگ . . . .
با همه باش اما تنها ! ! !

گرگ تمام یک عشق پاک است......

مثل گرگ ها باشیم،که مرگ شان مرگ دو گرگ است

اری،وقتی یکی از جفتی بمیرد،مرگ او ،مرگ جفتش هم هست

چه موجود عجیبی است این گرگ

درنده است ولی عاشق فرزندانش هست ،می میرد اگر درپای فرزندش خاری برود

ناله ی او که تو را میترساند،صدای دلی است که در مرگ جفت خود اسمان را براشفته می کند

گرگ ایده الی است برای عشق بازی ایرانی

و که چه موجودی است این گرگ

گرگ ها از ما عاشق تراند ،نه مثل من اند و نه مثل تو

او مثل ما هر روز دل باخته نیرنگی نمی شود 

او فقط یک بار در طول زندگی اش عاشق میشود،یک بار ازدواج میکند،

ودیگر جز عشق اش چیزی نمی بیند

مرگ یک گرگ،مرگ جفتش هم هست

گرگ ها مرگ را فقط لایق خود می دانند وقتی که دیگر یارشان نباشد

و ،که چه مغرور وزیبا

دنیای گرگ ها دیگر چیزی نیست مگر یارشان ،دیدنش،خنده اش،نازش 

وهمه وهمه زندگی شان یارشان هست وبس

که چشمان یارش از مستی وناز افریده اند

که نازش،شادیی در نهان خانه دلش نشاند

چو بنشیند در کنارش،قرار از دلش برباید


گرگ ها مجنونی هستند که از دوری او،مشق نام لیلی کنند


اری،هر نفسی که از سینه یشان بیرون می اید مشقی است که از دوری معشوق شان بر دل سرسبز بیشه نقش می بندد

"مشق نام لیلی میکنم...........خاطر خود تسلی میکنم

گرچه میسر نیست کام او....عشق بازی میکنم با نام او"

اری بترس ،
صدای عاشق دل هر سنگدلی را می لرزاند


"چو از دل براید لاجرم بر دل نشیند"


دلی که عاشق است،

آرام میگیرد با بی قراری گرگ و

دل سنگ دل توان این همه عشق حقیقی را ندارد وبه خود از عشق جاویدان یک گرگ به خود می لرزد



گرگ تمام یک عشق پاک است......